نیمار پسر جادوگر

نیمار پسر جادوگر

نیمار پسر جادوگر

مایکل پارت و 2 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

می خواست نادین را به هوش بیاورد هیچ صدایی از جونیور نمی آمد و تنها صدایی که پای می شنید صدای قطرات بارات بود که با شدت به شیشه ماشین و صورتش می خورد. نادین به سختی چشمانش را گشود و بلافاصله به فکر پسرش افتاد. تلاش زیادی کرد تا برگردد و پسرش را ببیند اما شدت درد به حدی بود که نمی توانست، تنها می توانست لب هایش را به سختی از هم باز کند و زیر لب بگوید: جونیوراما هیچ صدایی نمی شنید، دوباره تمام تلاشش را کرد تا به عقب برگردد، از درد زیاد باز هم نتوانست. نادین تازه نگاهش به دست هایش افتاد و ار آن همه زخم و جراحت بسیار ترسید و نفس اش به شماره افتاد: همه جا پر از خرده شیشه بود.

لیست‌های مرتبط به نیمار پسر جادوگر