Trumpet voluntary

Trumpet voluntary

Trumpet voluntary

5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
0000000103849
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1380/11/17

توضیحات

کتاب Trumpet voluntary، نویسنده Jeremy Harmer.

یادداشت ها

          

این رمان نوشته جرمی هارمر است. کتابی زیبا و پرکشش و مناسب برای قوی شدن در زبان انگلیسی.در بخشی از این داستان، یکی از شخصیت های داستان که معلم زبان انگلیسی است، در پاسخ شخصیت اصلی داستان که گمان می کند او چندان از دیدن طبیعت زیبا به وجد نمی آید و گویی از آن لذت نمی برد، می گوید که درست است، (طبیعت) زیباست، اما شهر را ترجیح می دهد، زیرا دوست دارد مردمان زیادی در پیرامون او باشند؛ آنان را از نزدیک احساس کند و زندگی پیچیده و پر هیاهوی آنان را بشنود، با آنان دمخور شود، به زندگی آنان «سر بکشد» و از چند و چون زندگی آنان سر درآورد. اینک متن اصلی داستان:

  I prefer cities. Lots of people, cars, noise, bars. I need to be surrounded by people and feel them laughing and living their complicated lives. 

That’s why I do this job, it gives me an excuse "to poke my nose into" other people's business, find out what they're doing and why... .

سخن بر سر این اصطلاح است:

 "poke your nose into something"
 
 در longman dictionary، این اصطلاح چنین معنا شده است:

"to become involved in something that does not concern you, in a way that annoys people → nosy"

یعنی دخالت کردن در کاری/جایی که به شما مربوط نیست، به گونه ای که سبب آزار مردم شود؛ فضولی کردن.

 در فرهنگ هزاره، این اصطلاح چنین معنا شده است:

(محاوره) تو کاری فضولی کردن، تو کاری دخالت کردن، تو کاری سرک کشیدن.

به نظر می رسد «سرک کشیدن» معادل درست و مناسبی برای این اصطلاح نیست. «سرک کشیدن» در کتاب «فرهنگ فارسی عامیانه» از ابوالحسن نجفی، چنین معنا شده:

«سر خود را از پشت حایلی به در آوردن (معمولاً برای دزدیده نگاه کردن): همه اهل کوچه از لای در سرک می کشیدند که آمد و رفت عروسی را ببینند».

پس «سرک کشیدن» معادل مناسبی برای اصطلاح

"poke your nose into something"

نیست. اینجا به جای «سرک کشیدن»، بهتر و درست تر آن  است که «سر کشیدن» به کار رود. بر طبق «فرهنگ عامیانه فارسی»، «سر کشیدن» پنج معنا دارد که معنای مناسب در اینجا این است:

 مجازا  کنجکاوی کردن(در کار کسی). مثال:
او پدری است وسواسی که به گوشه کار بچه اش سر می کشد و به زودی او را از دست آقا بالا سری های خودش فراری خواهد داد(مدیر مدرسه، ۷۳).

سخن ابوالحسن نجفی در معنای «سر کشیدن» در کتاب فرهنگ عامیانه فارسی دقیق تر است، زیرا کسی که به میان مردم می رود، دزدیده در کار و بار آنان نمی نگرد، بلکه با آنان سخن می گوید، گوش می دهد، همانگونه که در متن انگلیسی به تفصیل آمده است. 

        

0