وصیت و صبحانهوصیت و صبحانهحسین صفا4.16 نفر |2 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام10خواهم خواند2توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگراین توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب میباشد.عشق من! روز خواستگاری که سینی از دست دخترم افتاد یاد آن روز تلخ افتادم که هوای تو در سرم افتادیادداشتهای مرتبط به وصیت و صبحانهmotahare ghaderi1401/10/19 چقده خوب بود. اصن نمی تونم از فکرش بیام بیرون.تو کمتر از یه ساعت کلشو خوندم بعد که تموم شد ،رفتم از اول شروعش کردم... "سر به زیر نیاز مندی ها مثلاً روزنامه می خواندی خوانده بودند جمله ی کلمات سطرهای نیازمندت را روز و شب در پی تو می گشتند همه سلول های غمگینم تا نشان از تو یافتم، دیدم که عوض کرده اند بندت را طعنه های تو زخم زالوها نیش زنبورهای کندوها منِ بدبخت،مثل هالوها نوش جان می کنم گزندت را چه هوس ها که می زند به سرت از دغل دوستان دور و برت من به تلخی نگاه می کنم و مگسان می خورند قندت را و به تحقیق می توان فهمید هیچ کس جز تو دلپسندت نیست از محالات ممکن است اینکه بپسندت کسی پسندت را می برندم به خوابِ دیدن تو می برندم به خاک ریختنت روی گوری که سرنوشت من است دوزخا!گور من بهشت من است" 05رضا 📚1403/01/05 ما بناهای محکمی بودیم بولدزرها خرابمان کردند بعد از آن هر خرابه ای ما را با خودش اشتباه می گیرد 13