بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بی سرنوشتی

بی سرنوشتی

بی سرنوشتی

ایمره کرتس و 1 نفر دیگر
3.5
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

پست‌های مرتبط به بی سرنوشتی

یادداشت‌های مرتبط به بی سرنوشتی

            مرگِ راویِ هولوکاست

ایمره کرتس (Imre Kertes)، نویسنده‌ی یهودی مجار و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال 2002، فروردین 1395 در بوداپست درگذشت. کمیته‌ی برگزاری جایزه‌ی نوبل از او به خاطر به نمایش گذاشتن «تجربیات شکننده‌ی فردی در برابر قدرت مهارناپذیر بربریتِ تاریخ» قدردانی کرده بود. 
کرتس در دوره‌ی نوجوانی به اردوگاه آشویتس و سپس به اردوگاه کار اجباری بوخن والد منتقل شد. اولین رمان او، «بی‌سرنوشت» (1975)، نوعی اتوبیوگرافی است و نویسنده در آن تجربیات حصرش را روایت می‌کند. در این رمان، تمام اتفاقات راگئورگی، نوجوانی که مادرش او و پدرش را ترک کرده و پدر در اردوگاه کار اجباری اسیر شده، تعریف می‌کند. کرتس در مورد انتخاب یک بچه‌ی چهارده ساله به‌عنوان قهرمان رمان خود می‌گوید فکر می‌کند در نام‌های دیکتاتوری همه‌ی آدم‌ها مثل کودکان بی‌اراده و با تصمیم دیگران زندگی می‌کنند. سرانجام گئورگی هم مثل پدرش به اردوگاه منتقل می‌شود. او تمام این سختی‌ها را بی‌ هیچ اعتراضی می‌پذیرد و داستانش را با خونسردی و به ساده‌ترین شکل ممکن روایت می‌کند. کرتس دلیل به کار بردن این شیوه را ضرورت شرح همه‌ی جزئیات می‌دانست: «برایم روشن شد که باید با داستان واقعی برخورد کنم. باید همه‌چیز را از ابتدا تا انتها شرح دهم: هر موقعیتی که قهرمان در آن قرار دارد،به‌ویژه لحظات حساس انتخاب.»
به رمان کرتس همان‌قدر توجه کردند که به رمان نویسنده‌ی هم‌دوره‌ی او، پریمو  لِوی، با نام «آیا این انسان است؟». لوی در رمان خود با دقت چهره‌ای غیرانسانی از انسان‌هایی ترسیم می‌کند که فاجعه‌ی جنگ جهانی و هولوکاست را رقم زده‌اند. در رمان او، کاراکترهایی که تحت‌سلطه‌ی نازی‌ها هستند همگی نوعی برتریِ اخلاقیِ خاص قهرمان‌های تراژدی‌های یونان را دارند. نقطه‌ی قابل‌توجه در اثر کرتس این است که شخصیت محوری کسی است مثل تمام آدم‌های معمولی، که نمی‌توانند هیچ کاری برای تغییر شرایط‌شان بکنند. 
کرتس در مورد تجربه‌اش از زندگی در نام استالینیستی مجارستان و نام نازی‌ها گفته است: «من در دنیایی معلق زندگی می‌کردم که در آن هر روز، بدون امید به بهبود اوضاع،  از خواب بیدار می‌شدم... در نظام استالینیستی، می‌توانستی زندگی کنی، به‌شرط‌آن‌که جنم داشته باشی. اما در رژیم نازیستی ـ که نامی بر پایه‌ی کار ماشینی بود ـ مفهوم بقا بی‌معنا بود. سیستم نازی همه چیز را بلعیده بود. نازیسم یک نام کار ماشینی سختگیرانه بود.» کرتس، مثل اغلب مردمان هم‌دوره‌اش در اروپای شرقی، سه دوره را از سر گذرانده است: دوره‌ی سخت پیش از هولوکاست، دوره‌ی آتش‌افروزی هیتلر و پا گرفتن اردوگاه‌های مرگ، و بعد هجوم روس‌ها و استقرار نظام سوسیالیستی. 
کرتس بر زبان آلمانی مسلط بود و آثاری از نویسندگان آلمانی‌زبان را به مجاری برگرداننده بود. او رمان‌های دیگری هم نوشت، از جمله «ردیاب» (1976) و «رمان پلیسی» (1997). از آثار او ترجمه‌های درخوری به فارسی منتشر نشده است و مرگش در ایران هیاهویی به راه نینداخت، تا بعد از این چه حاصل شود.


به قلم فروغ محمودی، ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.