داستان هایی که حول محور نوجوانان و شر و شور نوجوانی باشد جذابیت خاص خود را دارد. هادی حکیمیان با همین ترفند جذابیت خاصی به روند داستان نه چندان جذاب کتاب خود داده است. و این کتاب همانطور که در ابتدا آغاز می شود بیشتر به بیان خاطرات پدربزرگ ها از دوران نوجوانی خود می خورد. هر چند می توان در خلال داستان به بعضی از نکات پی برد ولی در کل آن قدرها مخاطب را جذب نمی کند.
          

            کتاب  خوبی بود.
ولی جوری نیس که بگم کتابیه که خیلی اطلاعات میده بهتون، بنظرم از کتابخونه یا از کسِ دیگه ای قرض بگیرین بهتره. 

          

            چه قدر کلمه‌ها و جمله‌های این داستان مثل خرمالو شیرین بودند. آنقدر توصیف‌ها واقعی نوشته شده‌اند که خودم را وسط کوچه خاکی روستا وسط دعوای بچه‌های دِه میدیدم ، انگار گرد و خاک کوچه به گلویم می‌نشست. چه قدر قشنگ رویداد زمان شاه را با چاشنی طنز  به خواننده چشانده.  از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم. 
          

            کوچک علی و حسین علی شخصیت های اول داستان باغ خرمالو هستن
دو پسر بچه ماجراجو که در راه این ماجراجویی به باغ خرمالو میرسن. خرمالو هایی که حتی نمیدونستن چه طعمی داره
و اونجا با شخصی ملاقات میکنند که معادلات ذهنی‌شان رو تغییر میده
          

            بسمه تعالی
باغ خرمالو، روایت زندگی آدم‌های ساده است. ساده از حیث بی‌شیله پیله بودن، از حیث زلال و شفاف بودن.
آدم‌هایی که زیر فشار دست‌های زبر زمانه دارند زندگی می‌کنند. روایت تلخ زن‌هایی است که چادر و حجاب برایشان مثل جان عزیز است اما شاه زمانشان نمی‌گذارد نگهش دارند.
کتاب، برای نوجوان است.‌ ایده جالب است. تصویرسازی‌ها خوبند. شخصیت‌ها به نظرم درآمده‌اند.حقیقتش کتاب نوجوان نمی‌خوانم که راجع به زبانش حرف بزنم.
طرح جلدش را واقعا دوست داشتم. اما چندتا فحش توی کتاب جاساز شده که  اگر من باشم به بچه خودم فعلا نمی‌دهم کتاب را بخواند.