جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

دیلیا اوئینز و 1 نفر دیگر
3.5
3 نفر |
1 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

4

در مرداب گل ولای فرو رونده به زمینهای کم عمق پوشیده از خز که در دل جنگلهای مرطوب پنهان شده اند منتهی میشود آب باتلاق تیره و ساکن است؛ چون نور را در گلوی گل آلودش فرو برده است. در اینجا حتی جانوران شبگرد هم روز خیز هستند. اینجا هم صدا هست اما باتلاق در مقایسه با مرداب ساکت تر است؛ چون تجزیه در اینجا عملی سلولی است. زندگی فاسد میشود و بوی تعفن میگیرد و به یک چیز بی مصرف تبدیل میشود. صبح روز ۳۰ اکتبر سال ۱۹۶۹ بدن چیس اندرو در یک مرداب افتاده بود. مرداب به آرامی و در سکوت او را در آغوش گرفته بود و برای تبدیل شدن به یک چیز بهتر پنهانش کرده بود ،مرداب حقیقت مرگ را میشناسد نیاز ندارد آن را به مانند یک تراژدی و نه حتی یک گناه تعریف کند.

لیست‌های مرتبط به جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

یادداشت‌های مرتبط به جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند