هایدی

هایدی

هایدی

یوهانا اشپیری و 3 نفر دیگر
3.8
27 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

76

خواهم خواند

18

هایدی در هوای آزاد و زیر نور آفتاب کوه های آلپ با پدر بزرگش خوشحال و سرزنده است تا این که قرار می شود به جای دویدن دنبال بزها،تحصیل کند.برای همین به شهر فرستاده می شود تا همنشین کلارا شود،دختری که نمی تواند راه برود.بین او و کلارا دوستی عمیق ایجاد می شود اما هایدی همچنان دلش در گروی کوهستان و پدر بزرگ و بزهاست.اما آیا این دختر جسور و طبیعت دوست دوباره به کوهستان بر می گردد و آن شادی عمیق را تجربه می کند؟گفت و گوها با مشهورترین داستان های جهان،مجموعه ای است که خواندنی ترین داستان هایی که بزرگ و کوچک در طول سالهای سال آن ها را خوانده اند و لذت برده اند.بازنویسی این داستان ها به زبان ساده،بی آنکه از سحر و هیجان داستان اصلی کم کرده باشد،امکان شریک شدن ما را در لذت خواندن این آثار کلاسیک فراهم کرده است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هایدی

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 83

هایدی گفت: «وقتی در فرانکفورت بودم دعا کردم فوری به خانه برگردم اما اگر خدا دعایم را برآورده می‌کرد و فوری به خانه برمی‌گشتم، حالا همه چیز خیلی فرق داشت؛ آن وقت فقط کمی نان برای مادربزرگ می‌آوردم و بلد نبودم بخوانم. خدا کارها را خیلی بهتر از آن‌که فکر می‌کردم جور کرد...اوه! چقدر خوشحالم! خدا نخواست از همان اول، راه خودم را بروم! از حالا به بعد به خاطر کارهایی که خدا برایم کرده دعا می‌خوانم. اگر هم چیزی خواستم و او نداد، به خودم می‌گویم خدا برایم نقشه بهتری دارد. هر روز دعا می‌کنیم؛ نه پدربزرگ؟ نباید او را فراموش کنیم یا فکر کنیم او ما را فراموش کرده.» پدربزرگ با لحنی غمگین گفت: اگر خدا را فراموش کنیم چه می‌شود؟ هایدی گفت: آن وقت همه کارها غلط از آب درمی‌آید خدا می‌گذارد که هر جا دلمان خواست برویم و فقیر و غمگین شویم. هیچ کس دلش برایمان نمی‌سوزد و ما از خدا دور می‌شویم. او تنها کسی هست که می‌تواند کمکمان کند...پدربزرگ دوباره سر حرف را باز کرد و گفت: هایدی! ما می‌توانیم به طرف خدا برگردیم؟ اگر از خدا دور شویم او برای همیشه ما را فراموش نمی‌کند؟ هایدی گفت: اوه! نه پدربزرگ! می‌توانیم برگردیم.

لیست‌های مرتبط به هایدی

یادداشت‌های مرتبط به هایدی

            مجموعه ی "گفت و گو با مشهورترین داستان های جهان" کار خوبی از انتشارات شهر قلم است که رمان ها و داستان های کلاسیک بازنویسی شده را در حجم کم برای گروه سنی ج ترجمه و همراه با کتاب صوتی منتشر کرده است.
و اما هایدی، داستانی که هر چه قدر فیلم و کارتونش را ببینی و کتابش را بخوانی باز هم سیر نمی شوی. دختری سرشار از امید و میل به زندگی، دختری پر از احساس خوب در حالی که اوضاع زندگیش چندان مطلوب نیست.
حجم کتاب کم است، زود خوانده می شود. ترجمه بسیار روان است و همین امر خواندن داستان را بسیار دلچسب کرده است. کتاب، بازنویسی و خلاصه رمان اصلی است و نمی شود توقع داشت که به همه ی زوایای ماجرا پرداخته باشد ولی طوری خلاصه شده که نقاط عطف و جذابیت داستان حفظ شده است هر چند قسمت های انتهایی داستان به نظر عجولانه نوشته شده و زیادی خلاصه شده است. در انتهای کتاب چند پرسش مفهومی مطرح شده است که بستر خوبی برای گفتگو در مورد کتاب را در انتهای مطالعه ی دسته جمعی فراهم می کند.
با تصویرگری کتاب چندان ارتباط برقرار نکردم. نقاشی هایی سیاه و سفید که برعکس قهرمان سرزنده و بانشاط داستان، نگاه کردنشان برای خواننده افسردگی به ارمغان می آورد.
چند تا اشکال ویرایشی هم در کتاب به چشم می خورد که خوب است در چاپ های بعدی اصلاح شود.