شعله در مه 1

شعله در مه 1

شعله در مه 1

رنی عهدیه و 1 نفر دیگر
2.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

1

خرید از کتابفروشی‌ها

در کتاب "شعله در مه 1"، "رنی عهدیه" یک فانتزی تاریخی هیجان انگیز و خیره کننده را ارائه می دهد که در عصر ژاپن فئودال اتفاق می افتد. . . "رنی عهدیه" شخصیت هایی را خلق می کند که آرزو دارید بیشتر درباره آنها بدانید. او در آفرینش جهانی از احساس، افسونگری ، اوهام ، واقعیت و هیجان مهارت دارد و هر صفحه با تمهید و هوسی جدید می درخشد.ماریکو در تمام زندگی خود می خواست چیزی فراتر از یک دختر نجیب باشد. به عنوان یک دختر او هرگز از زندگی اش راضی نبود ، خصوصا اکنون که با پسر امپراطور نامزد شده بود.در راه رفتن به پایتخت ، او از یک شبیخون فرار می کند و تنها بازمانده خودش است. بنابراین، تلاش می کند تا به جمعیت سیاه جامگان، یعنی همان کسانی که به او حمله کردند، نفوذ کند و انگیزه های آنها را کشف کند. او نمی تواند برگردد چرا که برای خانواده اش مایه ی ننگ خواهد بود. او در لباس یک پسر موفق می شود با تاکدا رانمارو و فرمانده دوم و بهترین دوستش، اوکامی، آشنا شود. به زودی ، او متوجه می شود که حقیقت بسیار پیچیده است و شروع به زیر سوال بردن همه ی چیزهایی می کند که تمام زندگی به آن اعتقاد داشته است. در همین حال ، برادر دوقلوی او، کنشین، برای بازیافتن خواهرش دست به هر کاری می زند.کنشین به هر دری می زند تا خواهرش را پیدا کند و او را نجات دهد. او یک سامورایی و ردیاب عالی است. او در واقع انسان خارق العاده ای است و عشقی که به خواهرش دارد بسیارعمیق است ، اما او همچنین فردی بی رحم است که هر کاری که لازم باشد انجام می دهد. پیچیدگی شخصیت کنشین و این عزم راسخ برای یافتن خواهرش یکی از جذاب ترین جنبه های داستان "شعله در مه 1" به قلم "رنی عهدیه" است.

لیست‌های مرتبط به شعله در مه 1

یادداشت‌های مرتبط به شعله در مه 1

            داستان بد نبود.
تنها چیزی که میتونم درباره‌ی داستان بگم همینه.
چون کپی تقریبا ناقصی از کارتون مولان هست.

داستان [مولان -همونطور که می‌دونید- درباره‌ی دختری هست که خودش رو در ازدواج کردن نمی‌بینه ولی عاشق هنرهای رزمی‌هست، چون تک فرزند هست تصمیم میگیره خودش رو جای پسر خانواده جا بزنه تا نذاره پدرش که از جنگ قبلی آسیب دیده بره به جنگ.

توی این داستان [هاتوری ماریکو ۱۸ ساله، داره میره پایتخت که با نامزدش کسی که تاحالا ندیدتش ازدواج کنه، یهو دشمن‌ها - طبق نظر صاحب نظران [سیاه‌جامگان - میریزند وسط جنگل و کاروان رو نابود میکنند ولی ماریکو زنده میمونه و تصمیم میگیره فعلا ازدواج کردن رو کنار بگذاره، خودش رو شبیه پسرا بکنه، بره توی گروه سیاه‌جامگان تا ببینه چخبره و چرا میخواستن بکشنش!

واقعیتش رو بخواید من داستان رو زیاد دوسش نداشتمو به نظرم چیز خاصی برای ارائه نداشت. نویسنده خیلی سعی کرده بود داستان رو شبیه [مولان درنیاره و بااضافه کردن چند شخصیت کتاب رو جمع کنه ولی خب موفقیت آمیز نبوده. 
۳۰۰ صفحه‌ی اول داستان به شدت حوصله‌سر بر هست و شخصیت‌ها فقط و فقط حرف‌های چرت و پرت میزنند. بعد از ۳۰۰ صفحه احتمالا یهو نویسنده دیده که به‌به چقدر نوشتم خب بسه حالا باید جمعش کنم و اینجاست که اتفاقات جالبی میوفته و لیافت همون ۲ستاره‌رو داره.

و یه خسته نباشید ویژه به مترجم میگم که به‌شدت بد ترجمه کرده و خیلی مشخص بود که از گوگل ترنسلیت جان خیلی کمک‌ها گرفته!!
          

1