دختر عموی من، راشل
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
6
خواهم خواند
4
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
داستان، شور و حکایت عشق پسری است 25 ساله که عاشق زنی 35 ساله می گردد. زندگی «فیلیپ»، زندگی عجیبی است. در کودکی پدر و مادر خود را از دست می دهد و تحت سرپرستی پسرعموی خود «آمبروز» پرورش و تربیت می یابد. شیوه تربیت آمبروز، شیوه عجیبی است. او دایه ی فیلیپ را که در کودکی، فیلیپِ کوچک را زده، به دلیل زدن، اخراج می کند و خود سرپرستی طفل را برعهده می گیرد. برای تولد 11 سالگی فیلیپ، سگی را در ظرف غذاخوری نقره، به او هدیه می دهد و برای آنکه شهامت و مقاومت فیلیپ را بیازماید، او را برای دیدن جسد مردی که به جُرم کشتن همسرش، دارش زده اند، می برد. آمبروز، نسبت به زنان دید مثبتی ندارد و معتقد است موجب دردسر و ناراحتی می گردند. زمانی که فیلیپ 24 ساله می گردد، آمبروز به دلیل بیماری روماتیسم، به توصیه پزشکان، زمستان ها را به کشورهای گرم و خشک می رود؛ زیرا انگلستان که محل زندگی آن هاست بسیار مرطوب می باشد. در یکی از این مسافرت ها، با دخترعمویشان «راشل» آشنا می گردد و کم کم، دلباخته او می شود و با او ازدواج می کند. همه منتظر آمدن راشل و آمبروز به انگلستان هستند، اما طی نامه ای آمبروز به فیلیپ می نویسد که نمی تواند به کشور بازگردد؛ زیرا راشل کارهایی دارد که باید به انجام برساند. پس از آن... .
یادداشتها