بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نازبالش

نازبالش

نازبالش

3.5
5 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

1

روی « ناز بالش » پنج تا تخم درشت کدو تنبل بود . تخمه ها را عین علامت سوال چیده بودند این جوری « ؟ » . تخمه فروش نازبالش را روی دو دست گرفته بود ، ایستاده بود کنار خیابان . انتظار می کشید آدم خوبی پیدا شود ، هزار تومان بدهد و یکی از آن تخمه ها را بخرد و بخورد . تخمه فروش مثل خل و چل ها لباس پوشیده بود . عین دلقک ها ، تو گرما ، کلاه پشمی گشاد و نوک تیزی گذاشته بود سرش و پیراهن دراز آبی رنگش پوشیده بود تا قوزک پاش ...

یادداشت‌های مرتبط به نازبالش