آب نبات چوبی آویزان و هویج های سرگردان

آب نبات چوبی آویزان و هویج های سرگردان

آب نبات چوبی آویزان و هویج های سرگردان

3.0
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

خرید از کتابفروشی‌ها

نه اینکه علیرضا دلِ خوشی از مدرسه داشته باشد، نه. آنجا هم همین طور بود. بچه ها برای خنده کله ی علیرضای کوچولو را توی تراش می کردند یا او را به آدامس می چسباندند و از زیر میز آویزانش می کردند. خانم معلم هم که اصلاً علیرضا را نمی دید. یک عینک ته استکانی گنده هم می زد، ولی باز علیرضا را نمی دید، اما علیرضا اصرار داشت که آدم است. درست مثل یک هویج بود که از رنگش، از درازی اش و از کله ی سبزش پیداست که هویج است و خودش هم همه جا می گوید: «من هویجم!» توی شیرین پلو باشد یا عدس پلو، توی آب میوه گیری باشد یا خوراک مرغ، همه جا می گوید: «من هویجم! من هویجم!» علیرضا مثل یک هویج اصرار داشت بگوید که من آدمم!

لیست‌های مرتبط به آب نبات چوبی آویزان و هویج های سرگردان

یادداشت‌های مرتبط به آب نبات چوبی آویزان و هویج های سرگردان