بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

رئیس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب

رئیس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب

رئیس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب

3.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

رئیس علی دلواری برای مردم ایران مخصوصاً اهالی جنوب، نامی است آشنا و توام با خاطره مبارزه علیه استعمار انگلیس. طی هشتاد و اندی سال که از مرگ او سپری شده، چندین مقاله، کتاب و یک سریال تلویزیونی درباره او نوشته یا ساخته شده است. بنابراین علی القاعده نباید نقطه ابهامی درباره زندگی و مرگ او وجود داشته باشد، اما این طور نیست. تا به امروز هرگز یک بررسی جامع درباره او تألیف و منتشرنشده و شخصیت شاخص او در انبوهی از توصیف های اغراق آمیز و لفاظی های تهی از معنا گم شده است. کتاب حاضر سعی دارد تا با تکیه بر تمامی اسناد موجود، به دوراز هرگونه اغراق و گزافه، زندگی و مبارزات رئیس علی دلواری را مورد بررسی کامل و جامع قرار دهد.

یادداشت‌های مرتبط به رئیس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب

حالا را نگ
            حالا را نگاه نکنید که کرک و پر بریتانیای کبیر ریخته. تا حدود هفتاد سال قبل انگلیس ابرقدرت و امپراطور بلامنازع دنیا بود و حداقل یک‌چهارم کرۀ زمین را زیر ناخن داشته. از جنگ جهانی دوم هر قدر در تاریخ عقب‌ و عقب‌تر بروید، زور انگلیسی‌ها بیشتر و بیشتر بوده. لاجرم رد پا و حضورشان در بلاد جنوبی ایران و درگیری با امثال رئیس‌علی هم محدود به سال‌های 1295شمسی نیست که به حوالی 1236 شمسی بر می‌گردد. ایران برای شکستن گردن حاکم هرات که افسار پاره کرده و به تحریک انگلیسی‌ها عَلَم تجزیه‌طلبی برداشته بود به هرات در نیمۀ شمالی افغانستان لشکر کشیده بود. 

انگلیسی‌ها که همه‌کارۀ هندوستان بودند برای فشار به ایران ریختند توی جنوب و بوشهر را اشغال کردند. ناصرالدین‌شاه را تهدید کردند که اگر بی‌خیال هرات نشوی لاجرم باید بی‌خیال بوشهر شوی. ایرانی‌ها هم که زورشان نمی‌رسید بی‌خیال هرات شدند. این قضایا تقریبا سی سال قبل از به‌دنیا آمدن رئیس‌علی است. این شکلی بود پای انگلیس به بوشهر باز شد و هر وقت می‌خواست فشاری به ایران بیاورد یا امتیازی بگیرد در بوشهر نیرو پیاده می‌کرد. گذشت تا زمان جنگ جهانی اول(1294ش) و اوضاع شترگاوپلنگ کل ایران به‌طور عام و جنوب به‌‌طور خاص. 

براثر بی‌عرضگی حکومت مرکزی در صفحات و بلاد جنوبی ایران سگ سیلی می‌زد و گربه تپانچه. از زد و خورد خوانین محلی با یکدیگر گرفته تا همپیمان شدن با هم علیه دیگران و عوض شدن جبهه‌ها با تغییر منافع. این وسط بعضی هم به‌خاطر حضور انگلیسی‌ها با آنها وارد معاملات پشت پردۀ سیاسی شده بودند. کنسول و نیروهای نظامی انگلیس در بوشهر هم هر غلطی می‌خواستند می‎کردند از بازداشت افراد تا تبعیدشان به هندوستان و مصادره کردن اموال گمرک و الخ! این وسط یکی مثل رئیس‌علی، بزرگ ناحیۀ دلوار هر ازچندی پَرَش به پر انگلیسی‌ها می‌گرفت و زهر خودش را بهشان می‌ریخت. 

با تق و توق جنگ جهانی اول، انگلیسی‌ها در بوشهر نیرو پیاده کردند. اینجا بود که خون یکی مثل رئیس‌علی به جوش آمد و ادامۀ ماجرا. کتاب شرح خوبی از درگیری‌های خوانین محلی با هم و سابقه حضور انگلیسی‌ها و انتفاع آنها از این اختلافات دارد. خواندنش خون یکی مثل ما را هم جوش می‌آورد که صدوهشت سال بعد از آن وقایع داریم تاریخ می‌خوانیم. در نهایت بدانید خون رئیس‌علی به‌دست یک ایرانی روی زمین ریخت! یک ایرانی احمق که وسط درگیری رئیس‌علی با بیگانگان به احتمال زیاد به محبوبیت او رشک برد و خونش را بر زمین ریخت تا اسمش او را لای دالان تاریک تاریخ گم کند ولی خب در عمل اتفاق دیگری افتاد.