بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دزد و گلنسا

دزد و گلنسا

دزد و گلنسا

3.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

دزد هم از فرصت استفاده کرد. اسکندر را روی پله ایوان گذاشت و به بهانه قایم موشک بازی کردن رفت که فرار کند. در حیاط را باز کرد و خواست پایش را از درگاه بیرون بگذارد که گلنسا، دختر همسایه را دید. گلنسا سبزی خریده بود و می خواست با ننه قمر آنها را پاک کند. مظفریا همان دزد یک دل نه صد دل عاشق گلنسا شد. و فرار که که نکرد هیچ، همراه گلنسا برگشت توی خانه و کلی کار کرد.

یادداشت‌های مرتبط به دزد و گلنسا