این کتاب مجموعه ی هجده داستان کوتاه عاشقانه ی ایرانی است که در آن موضوعات متفاوتی آورده شده است. در یکی از داستان های آن که شبیه به یک نقل تاریخی است ماجرای دیدار شیخ مشفق الدین با شیطان روایت می شود شیخ مشفق الدین سه بار در طول عمر خود شیطان را ملاقات می کند. بار اول شیطان می خواهد تا ایمان او را به سه زیبارو معاوضه کند و این وقتی است که شیخ چهارده ساله است و شیخ روی برمی گرداند و به محراب می رود. بار دوم چهل سال بعد اتفاق می افتد که شیخ در حجره خود تنها با کاسه ای آب و مقدار زیادی کتاب در حال نگارش است شیطان ایمان او را در قبال سرداری سپاه مشعل داران و اسبی کهر مطالبه می کند اما شیخ بی اعتنا به شیطان دست می برد و می نویسد. ولی بار سوم زمانی است که شیخ تشنه و عطشان در لحظه ی مرگ در بستر افتاده و شیطان هم با چهره ای فرتوت به سراغ شیخ می آید و ایمان او را در مقابل کاسه ای برفاب می گیرد.