مجموعه داستان ایستادن زیر دکل برق فشار قوی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
3
توضیحات
و مثل همه ی روزهای 31 سال و 8 ماه دیر رسیدن در را که باز می کنم پایم روی حکم است. کیفم را نمی گذارم روی میز. حکم را بر می دارم، پله ها را دوتا یکی می کنم و باد خوشی در خیابان ایرانشهر می وزد. و در مسیری که منتهی می شود به پلاک سه در کوچه ی هفتم. راننده چرتی است، اما خوب می گازد در اتوبان همت. و ساعت 11 صبح خانه از اغیار خالی نامه ها و حکم های اداری 31 سال و 8 ماه را می ریزم تو سطل زباله ی فلزی و آتش می زنم. آتش که حکم ها را می خورد من سیگار می گیرانم.
یادداشتها