برف چون خاکستر
در حال خواندن
0
خواندهام
10
خواهم خواند
3
توضیحات
شانزده سال پیش، سرزمین وینتر را اشغال کردند، شهروندانش را به بردگی گرفتند و آنان را از جادو و فرمانروایشان محروم کردند. حالا تنها امید وینتریها به آزادی هشت بازماندهای است که موفق به فرار شدند و از آن زمان تاکنون همواره منتظر فرصتی بودهاند تا جادویشان را بازستانند و سرزمینشان را از نو بسازند. میرا که در جریان شکست وینتر یتیم شده، تمام عمرش مثل آوارهها زندگی کرده و ژنرال وینترف سر، او را بزرگ کرده است. او که برای جنگجو بودن آموزش دیده- و سخت دلباختهی بهترین دوستش، پادشاه آیندهی وینتر، ماتر است- حاضر است هرکاری بکند تا سرزمینش دوباره قدرتمند شود. به همین خاطر وقتی ماموران اکتشاف محل قابآویز قدیمی وینتر را- که میتواند جادوی سرزمینشان را بازگرداند- پیدا میکنند. میرا تصمیم میگیرد خودش به جستجوی آن برود. از برجها بالا میرود و با سربازان دشمن میجنگد و بالاخره درست همانطور که آرزویش را داشته، به سرزمینش خدمت میکند؛ اما این ماموریت آنطور که باید پیش نمیرود و چیزی نمیگذرد که میرا درمییابد به دنیایی از جادوی پلید و سیاستبازیهای خطرناک پرتاب شده ومی فهمد و سرنوشتش متعلق به خودش نیست و هرگز هم نبوده است.
لیستهای مرتبط به برف چون خاکستر
یادداشت ها