معرفی کتاب در ستایش دیوانگی اثر دسیدریوس اراسموس مترجم حسن صفاری
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
10
خواهم خواند
8
توضیحات
در ستایش دیوانگی که برای نخستین بار در آغاز قرن شانزدهم میلادی منتشر شد، از کتاب هایی است که در آن زمان غوغا برانگیخت و به عقیده بسیاری از مورخان صاحب نام در تکامل فکری دوران رنسانس و نیز جریان اصلاح دینی مسیحیت نقشی مؤثر بازی کرد. این کتاب در واقع، اولین اثری است که بعد از دوران تاریک قرون وسطا در اروپا به انتشار درآمد و اوضاع اجتماعی آن روز و خصوصا استبداد و بیداد مذهبی مقامات کلیسا و رهبران دیوان های تفتیش عقاید را مورد انتقاد صریح و شکننده قرار داد. اراسموس، که این کتاب او تاکنون صدها بار در کشورهای مختلف جهان به چاپ رسیده است، بیش از هر کسی در اصلاح دینی قرن های پانزدهم و شانزدهم میلادی تأثیر داشت و در بیان اهمیت او همین بس که اتحادیه اروپا برنامه اعزام دانشجویان کشورهای اروپایی به یکدیگر با برنامه اراسموس نامیده است.
یادداشتها
1401/9/18
محور اول: هدف و غرض از نگارش کتاب یا ایدهی کلی آن (با توجه به مقدمه و اظهارات نویسندهی کتاب و همچنین فهم خواننده از فضای کلی کتاب) واضح است که نویسنده در این کتاب به نقد تند جامعهی خود -از منظرهای اجتماعی، مذهبی، سیاسی و ...- میپردازد. گفته میشود که این کتاب در شکل گیری جریان اصلاح مذهبی تأثیر مهمی داشته و موجب برانگیختن مخالفتهای کاتولیکها و پروتستانها شده است. نویسنده، خود، با وجود ضعفهای شرافت خانوادگی، مقام بلندی از نظر مذهبی دارد. این کتاب تقدیم به یکی از سیاستمداران انگلستان نوشته شده، اما نقدهای آن جنبهی کلی دارد. شاید همین دو مسأله جان نویسنده را از دست اندازی آبای کلیسا حفظ کرد. در میان متن اشارات فراوانی به اساطیر باستانی به چشم میخورد که نشان دهندهی آگاهی نویسنده است و کار را مقداری دشوار میکند. محور دوم: گزارش از محتوای کلی کتاب به تفکیک بخشها و فصول آن (اشاره به خلاصهای از مهمترین دیدگاهها و مباحث مطرح شده در فصول کتاب) نویسنده سعی میکند با بیان طنز کلام خود را آغاز کند. بر این اساس، او از زبان دیوانگی سخن میگوید. همان طور که گفته شد، مکررا به افسانهها و اساطیر باستانی تلمیح دارد. در آغاز انتقادات تندی را به شیوه و سبک معاصران خود، به ویژه طبقهی دینی، وارد میکند. یکی از گروههایی که مورد انتقادات تند قرار میگیرد، خطیبان هستند. به بهانهی معرفی خود، باورهای خرافی را به چالش میکشد. عامل سعادت را در زندگی انسان دیوانگی معرفی میکند و به تقبیح عاقلان میپردازد (سعادت آن چیزی است که انسان آن را سعادت میداند، نه اینکه در واقع چنین باشد). دیوانگی لازمهی زندگی اجتماعی انسان است و بدون آن ممکن نیست که انسانها بتوانند با هم زندگی کنند. بسیاری از تولیدات و صفات انسان، مرهون دیوانگی است، مانند جنگ، مذهب، هنر و ... پیشرفتهای دانش بشری را مدیون دیوانگی میداند که نترسی را برای مکتشف به ارمغان میآورد و فشارهای زندگی را میکاهد. دیوانه از مرگ نمیترسد. مردم دیوانه به دنبال درمان دیوانگی خود نیستند، زیرا از داشتن آن خرسند اند. بی مایهترین مردم مورد ستایش فراوان اند. مقداری از دیوانگی میتواند برای تسهیل روند زندگی مناسب باشد (نویسنده برخی از فضایل اخلاقی مانند عیب پوشی را به منشأ دیوانگی باز میگرداند). برخی افراد -واقعا دیوانه- ادعای عاقل بودن دارند: عالمان صرف و نحو، معلمان، خطیبان و ناطقان، مشاوران حقوق، فیلسوفان، عالمان کتابهای دینی، راهبان، حاکمان، درباریان و پاپ. او در پایان مجددا به ویژگیهای یک دیوانه میپردازد که با انتقادات دیگری به اوضاع و احوال زمان خود نیز همراه است. محور سوم: ملاحظات، تأملات، نکات، انتقادات، ابهامات و پرسشهای خواننده نسبت به کتاب نویسنده برخی رذایل و برخی فضایل اخلاقی را به دیوانگی باز میگرداند. این یعنی او ملاک واحدی عرضه نمیکند. با بیان اینکه سعادت و خوش بختی آن چیزی است که انسان آن را سعادت بداند، نویسنده از واقع گرایی دور میشود و مبنایی ایدآلیستی برای نیک انجامی ترسیم میشود. گویی فرهنگ یونانی-رومی در تشکیل آیین مسیحیت امروزی نقش بسیار پررنگی داشته و میتوانیم تأثیر آن اساطیر را در آیین امروزهشان هم مشاهده کنیم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0