کتاب چیزی تو کشو نیست: گزیده ای از اشعار جهان - نقد و نظرات دربارۀ کتاب چیزی تو کشو نیست: گزیده ای از اشعار جهان

شاعر،پرنده ای که نمی میرد ران پجت چند لحظه قبل،قلبم به تاپ تاپ افتاده بود با خودم فکر کردم خیلی بده الان سکته کنم و بمیرم وسط نوشت شعر بعد فکری کردم که خیالم را راحت کرد این که هیچ کس تا حالا نشنیده کسی وسط نوشتن شعری مرده باشد همان طور که هیچ پرنده ای وسط پرواز نمیمیرد البته من این طور فکر میکنم.

ادبیات جهان شعر

بریده‌ای از شعر «به خانه رفتن» از «ویسواوا شیمبورسکا» آمد خانه. حرف نزد. معلوم بود که چیزی شده. لباس نکنده، دراز کشید. پتو را کشید روی سرش. چمباتمه زد. حدود چهل سالش است؛ آن موقع که نه، حالا ∆ انتخاب از کتاب «چیزی تو کشو نیست»

بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

چیزی تو کشو نیست: گزیده ای از اشعار جهان

چیزی تو کشو نیست: گزیده ای از اشعار جهان