باغ اپیکور

باغ اپیکور

باغ اپیکور

آناتول فرانس و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

2

Anatole France, de son nom exact François-Anatole Thibault, (1844-1924), né à Paris, quai Malaquais, est un écrivain français. Il est considéré comme l'un des plus grands écrivains de la Troisième République dont il fut également l'un des plus importants critiques littéraires, et comme l'une des consciences les plus significatives de son temps, s'engageant en faveur de nombreuses causes sociales et politiques du début du XXe siècle. Anatole France fait ses études au collège Stanislas. Il est disciple de Leconte de lisle, avec qui il travaillera quelque temps comme bibliothécaire au Sénat. France connaît son premier succès public, en 1881, avec Le Crime de Sylvestre Bonnard, couronné par l'Académie française. Il rejoint Émile Zola, avec qui il s'est réconcilié, lors de l'affaire Dreyfus. Il participe à la fondation de la Ligue des droits de l'homme. Son engagement dreyfusard se retrouve dans les quatre tomes de son Histoire Contemporaine (1897- 1901). Il est lauréat en 1921 du prix Nobel de littérature pour l'ensemble de son oeuvre. Ses oeuvres comprennent: Thaïs (1890), Le Jardin d'Épicure (1895), Pierre Nozière (1899) et L'Île des Pingouins (1908).

یادداشت‌های مرتبط به باغ اپیکور

            این کتاب هیچ ربطی به اپیکور (فیلسوفی که به عنوان بنیانگذار فلسفه لذت گرایی مطرح شده اما خودش در زندگی چندان به دنبال لذت ها نبود) ندارد. صرفا وضعیت آناتول فرانس در این کتاب و نوع بیان بدون ساختار اندیشه هایش شباهتی به توصیفی که از زندگی ساختارگریز اپیکور در ابتدای کتاب شده دارد:
"«باغ زیبائی خرید که خود در آن کشت و کار میکرد . در همین باغ بود که مکتب خود را دایر کرد و در آنجا با شاگردانش روزگاری بخوشی و شادکامی به سر میبرد و در حال گردش کردن و کار کردن بدانها فلسفه میآموخت. نسبت به همه کس عطوف و مهربان بود و عقیده داشت که هیچ کاری نجیبانه تر از پرداختن به فلسفه نیست.»
( تلخیصی از زندگانی اپیکور مشهورترین فلاسفه باستاني نقل از کتاب فنلون که جهت تربیت جوانان نوشته است )"

من بعد از خواندن جلد اول رمان "طرف خانه سوان" مخصوصا با خواندن مقدمه جالب کتاب درباره مارسل پروست و آگاهی به علاقه وافر پروست به آثار آناتول فرانس ترغیب شدم حتما چند تا از کارهای فرانس را بخوانم اما باید بگویم این کتاب برای شروع مطالعه آثار آناتول فرانس اصلا گزینه خوبی نیست چون اگرچه چکیده ای از اندیشه های اوست اما وجه هنری اش بسیار ضعیف است حال آن که میدانیم آناتول فرانس را از بابت وجه هنری و صناعت ادبی اش در ادبیات فرانسه ستایش کرده اند. پس چه بهتر که مطالعه آثار فرانس را با یکی دو تا از شاهکارهایش آغاز کنید و بعد سراغ این کتاب بیایید.
به هر روی اگر کسی بخواهد فقط و فقط اندیشه های فرانس را به طور عریان بنگرد این کتاب بد نیست.
در این کتاب شما با متفکری ضد دین، ضد مدرنیته، ضد فلسفه و حتی ضد زیبایی شناسی روبرو میشوید.
البته به طور خلاصه میتوانم بگویم آناتول فرانس با هر چیزی که تبدیل به «سنت» بشود مخالفت میورزد و فقط کمی برای «علم» حرمت قائل است چون علم سنت ها را میدرد و به دور میاندازد
دو بریده از کتاب:
 "کسانیکه به انقلاباتی مبادرت ورزیده اند نمی توانند تحمل کنند که دیگران هم بعد از آنها به چنان عملیاتی دست یازند. نظیر این قضیه در مورد شعرای سالخورده صادق است که خود از لحاظ ایجاد تغییر و بدعتی در صنعت شعر شهرت یافته اند ولی دیگر حاضر نیستند که بعد از آنها کسی دیگر تغییر و بدعتی در شعر ایجاد نماید. برای کسانی که فرزانگی فوق العاده ندارند مشکل است بینند که زندگی بعد از آنها هم دوام پیدا می کند."

 "ایلیاد، امروز از این جهت ما را خوش آیند است که یك جنبه توحش و بربریتی در آن کشف میکنیم. در قرن هفدهم هومر را از این جهت میستودند که قواعد حماسه را در اشعار خود رعایت کرده است و درباره او میگفتند: «مطمئن باشید که اگر هومر كلمه سگ را بكار برده است از این جهت بوده که این کلمه در زبان یونانی لفظ شریفی بشمار است.» این افکار امروز بنظر ما خنده آور و مبتذل میرسد همانطور که افکار ما ممكن است در دویست سال بعد مضحك بنظر آید..."

بعد نوشت:
این نکته را از قلم نیندازم که این کتاب برای من بسیار طنین "کاندید" ولتر را داشت و این نکته را از همان مقدمه کتاب و جمله ای که مترجم از آناتول فرانس آورده و بسیار نزدیک به جمله ولتر در پایان بندی کاندید است حس میکردم. البته آناتول فرانس 150 سال بعد از ولتر به دنیا آمده

عذر رنج ها را بپذیریم و آگاه باشیم که تصور خوشبختی بالاتر از حدی که در این زندگانی تلخ و شیرین و خوب و بد و حقیقی و مجاز دارا هستیم غیر ممکن است. این زندگانی باغ ما است که باید آن را با حرارت تمام بیل بزنیم