مه لقا و آزادزنان
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
1
نسخههای دیگر
توضیحات
«مه لقا» دختر «س ـ الممالک»، یکی از ملاکان تهران است. مادر او «تاج الملوک» بعد از مرگ پدر دلباختة «قدیربیک» می شود و مه لقا را مانع وصال می بیند. قدیربیک خواستار ازدواج مه لقا با برادرزادة خود «ورشو» است که روسی و قفقازی است. تاج الملوک و قدیر بیک به هر حیله و نیرنگی نمی توانند مه لقا را راضی به ازدواج با ورشو کنند و بالاخره تصمیم به ربودن و فرار او از تهران به رشت کرده و سپس نقشة ازدواج اجباری او را با ورشو طرح ریزی می کنند. اما با کمک «آفاق» که دلباختة ورشو است و «غلام» یکی از جوانان متعصب و غیرتمند ناکام می مانند. آفاق دخترخالة مه لقا روزی برای دیدن ورشو می رود و خود را معرفی می کند. ورشو به خیال خود که او خود مه لقاست که نقش بازی می کند و خود را دخترخالة مه لقا می خواند عاشق او می شود. این اشتباه نتایج بس عجیب و غم انگیز و پرماجرایی در پی دارد که در این داستان به نگارش درآمده است. «آزاد زنان» عنوان داستان دیگر این کتاب است.