معرفی کتاب بازگشت اثر علی شریعتی

بازگشت

بازگشت

4.0
9 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

10

ناشر
الهام
شابک
0000000053273
تعداد صفحات
477
تاریخ انتشار
1373/8/26

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
نشر سپیده باوران خرسند است که در ادامه مسیر تجدید چاپ سلسله آثار مرحوم دکتر علی شریعتی،اینک کتاب بازگشت را منتشر میکند.اهمیت و ارزش آثار ایشان ایجاب میکند که این سلسله را با پیراستگی و کیفیتی که شایسته این آثار است به چاپ برسانیم...

      

پست‌های مرتبط به بازگشت

یادداشت‌ها

          بسم‌الله. 

کتابِ قطورِ بازگشت، از سه بخش تشکیل شده: بخش اول: بازگشت به خویشتن، سخن‌رانی ایرادشده در دانشگاه، بخش دوم: بازگشت به کدام خویش؟ نوشته بسیار مفصل دکتر و بخش سوم: نتیجه‌گیری کتاب مغضوبین زمین اثر فراتنز فانون (جامعه‌شناس الجزایری) که به‌عنوان ترجمه‌ی وصیت‌نامه فانون منتشر شده است. 

او در بخش اول به این نتیجه می‌رسد که ما باید به خویشتن‌مان برگردیم اما نه صرفا یک خاک‌پرستی و نژادپرستی جاهلی، بلکه بازگشت به خویشتنِ اسلامی خود (که نه صرفا به‌صورت یک معارف علمی و انجام مجموعه‌ای از شعائر برای ثواب اخروی است)، که به‌صورت یک ایمان خودآگاهانه و زنده و زنده‌کننده است. 

بخش دوم که بسیار طولانی است و کل متن تقریبا پشت‌سرهم بدون فصل‌بندی و قسمت‌بندی آمده و مسائل مختلفی در آن مطرح شده که همین نشان‌دهنده ذهن ناآرام دکتر نیز هست. گاهی شریعتی از خاطراتش برای ما می‌گوید و گاه به‌شدت مذهبیان را می‌کوبد و بعد سریعا به متجددین و غرب‌گراها می‌توپد و خلاصه همه را در مورد عنایت ویژه خویش قرار می‌دهد.😅 
اصطلاحات جامعه‌شناسی و سیاسی بسیاری در این فصل استفاده شده و دکتر از مکاتب مختلف نام برده و در مواقعی به آن‌ها تکیه کرده که این، کار را برای خواننده‌ای که خیلی مطالعات اجتماعی تخصصی ندارد سخت می‌کند.
شریعتی بخشی را به این می‌گذراند که ما کجای تاریخیم؟ و به بیان شرایط ما و مدرنیسم و غرب می‌پردازد. سپس مرتجعین و متجددین را به‌شدت مورد عتاب قرار می‌دهد. از نظر او، مرتجعینی که نگاهشان به اسلام، نگاهی کهنه و قدیمی و به‌دردنخور و صرفا پستونشینی‌ست با متجددینی که به‌نام متمدن‌‌بودن، عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی نظام سرمایه‌داری هستند هیچ تفاوتی نمی‌کند.
شریعتی، ابوذر را به‌عنوان یک انسان متمدن نام می‌برد، هنگامی‌که او از جندب‌بن‌جناده به ابوذر غفاری تبدیل شد تغییری در پوشش و نوع زندگی ظاهری‌اش حاصل نشد بلکه تغییر اصلی در جهان‌بینی و تفکر و روشن‌بینی او بود. فلذا او انسان متمدن را در اصل انسانی دارای خودآگاهی و جهتِ فکری می‌داند.
از موضوعاتی که او به‌شدت نفی می‌کند جبر تاریخ یا تکیه بی‌پایه مذهب به قضا و قدر الهی به معنای نفی اراده انسان است. دکتر شدیدا به اراده و اختیار انسان تاکید می‌کند و بارها، تغییر وضعیت موجود به وضعیت دل‌خواه و مطلوب را از ویژگی‌های خاص انسانِ آگاه برمی‌شمرد.
دکتر آسیمیله‌شدن عوام را توصیف می‌کند که روزی مقلد فلان آیت‌الله بودند در نجاست و طهارت و امروز مقلد مجله "زن روز". آنها را صرفا سینه‌زنی می‌داند که دیروز برای تدینی که نمی‌شناختند و امروز برای تمدنی که نمی‌دانند چیست، سینه‌ می‌زنند.
سپس او روشن‌فکران را از تحصیل‌کرده‌ها و به اصطلاح خودش: تصدیق‌دارها جدا می‌کند و روشن‌فکر را صرفا یک تحصیل‌کرده یا دانش‌مند یا فیلسوف یا رهبر نمی‌داند بلکه روشن‌فکر را زمام‌دار کاروان و محرک زندگی و هدایت‌گر جامعه و روشن‌کننده آن‌ها می‌داند. او روشن‌فکر را کسی نمی‌داند که صرفا در کافه نشسته و سیگاری دود می‌کند و به حال بدبختی مردم افسوس می‌خورد اما حاضر نیست لحظه‌ای به این "بوگندوها" نزدیک شود. روشن‌فکر را کسی می‌داند که از خود مردم باشد و در متن آن‌ها.
سرمایه‌گذاری اصلی دکتر نه روی انسان‌هایی‌ست که آن‌قدر در مذهب خود بسته و منجمد شده‌اند که حاضر به شنیدن سخنی دیگر نیستند و نه آنها که دغدغه‌ای به‌جز رژ لب و قر و فر خود ندارند! تکیه دکتر به انسان‌هایی‌ست که هنوز قدرت انتخاب خود را از دست نداده و جرئت و امکان تشخیص دارند...
سپس او به مفهومی اشاره می‌کند به‌نام جغرافیای حرف، که اشاره دارد که هر سخنی را باید در جای مناسب خود گفت. وقتی در حال مبارزه با استعمار و استثمار خارجی هستیم، مفاهیم برادری دینی و وطنی و ناسیونالیسم را تقویت کنیم که باعث وحدت و استحکام ما خواهدشد. اما هنگامی‌که در حال مبارزه با تبعیض طبقاتی داخلی هستیم تقویت مفهوم برادری دینی و وطنی باعث سرپوش‌گذاشتن روی بی‌عدالتی و قانع‌شدن مردم به همان وضع موجود می‌شود. روشن‌فکر نیز کسی‌ست که وابستگی گروهی و نژادی ندارد و تعهدش صرفا در برابر ملت استعمارزده در مبارزه خارجی، و طبقه محروم و مستضعف در مبارزه داخلی‌ست.
او در نهایت به تحلیل ماتریالیسم و اگزیستانسیالیسم می‌پردازد که در یکی، انسان درخت بی‌اراده‌ای ست و در آن یکی، اراده خودآگاهی که در طبیعتِ بی‌شعور است! اسلام را معرفی می‌کند که به ما جهان‌بینی مبتنی بر توحید جهانی یعنی اعتقاد به یک اراده آگاه نیرومند که بر هستی حاکم است و هم‌چنین بشر که دارای آگاهی و اراده و انتخاب است،‌ می‌دهد... 

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان مطالعات سیاسی-اجتماعی توصیه می‌کنم و هم‌آنها که کمی سررشته از جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دارند. بهتربود کتاب فصل‌بندی و قسمت‌بندی‌شده و مقداری خلاصه می‌شد و البته نیاز به ویراستاری داشت. من چاپ قدیم را خواندم و نمی‌دانم در چاپ جدیدتر این مشکلات حل شده یا نه.
رحمتِ خدا بر علیِ شریعتی...


        

22