جایی نظری درباره ی این کتاب خواندم که گفته بود از طرح روی جلد کتاب برداشت خاصی دارد. لباس رنگین کمانی دختر، نوع نگاه خاص دو دختر به همدیگر و ...
کنجکاو شدم کتاب را بخوانم. خیلی هم دقت کردم که ببینم آیا جایی، جمله ای، تصویری یا کنایه ای در این باره پیدا می کنم یا نه، پیدا نکردم! هیچ چیز که به "رنگین کمان" خاص، ربط داشته باشد پیدا نکردم. (دوستان اگر مصداقی در این کتاب مدنظرشان هست در نظرات این یادداشت بنویسند. ممنونم)
داستان درباره ی دختر ۵، ۶ یا ۷ ساله ای(به هر حال در آستانه ی ورود به مدرسه و احتمالا در همان کشوری که در شناسه ی کتاب قید شده یعنی آمریکا) است که خیالپرداز است و دوستان خیالی دارد و ماجراهای خیالی با همین دوستان برای خودش در خانه و مهدکودک طراحی می کند. یک خواهر و برادر بزرگتر از خودش دارد که او را بابت این خیالپردازی هایش گاهی مسخره و گاهی سرزنش می کنند.
دختر این داستان در نهایت وارد مدرسه می شود و آنجا دختری را برای دوستی انتخاب می کند(در میان همکلاسی هایش پسر هم هست ولی او یک دختر را برای دوستی انتخاب می کند. چیز عجیبی هم نیست. فکر می کنم اگر همکلاسی پسر را برای دوستی انتخاب می کرد باز هم از دید افراد زیادی این اشکال مطرح می شد که این ترویج دوستی با جنس مخالف است! خب بچه ی بیچاره چه کند؟ با چه کسی دوست شود؟!)
دختر این داستان برای اینکه با این همکلاسی اش دوستی کند سعی می کند تا حدودی مثل او رفتار کند مثلا چند لباس روی هم می پوشد و ... 
با ادامه پیدا کردن داستان کم کم مشخص می شود دختر دوم هم در خیالپردازی از دختر قهرمان داستان عقب تر نیست. داستان با وارد کردن مخاطب در خیالپردازی این دو دوست ادامه پیدا می کند و به پایان می رسد.
داستان طوری نوشته شده بود که مخاطب گاهی اوقات درفهم آنکه دختر دوم هم مثل شخصیت قهرمان داستان خیالپرداز است دچار شک می شد و همین تردید مخاطب را به خواندن ادامه ی داستان وا می داشت.

برای من که کودکیِ پر از شیطنت و بازیگوشی پسرانه داشتم شخصیت دختر قهرمان داستان کاملا باورپذیر بود.

۲ ستاره دادنم به کتاب به خاطر این بود که به نظرم آمد اگر کودکی این کتاب را هیچ وقت نخواند هیچ چیز از دست نداده است.
          

            تصویر روی جلد غلط انداز است. خود کتاب ماجرای یک دوستی ساده است و تلاش دُری خیال‌پرداز برای اینکه بتواند دوست واقعی پیدا کند. 

ولی نقدم نسبت به طرز رفتار خانواده و والدینش که در جلد "دری فانتاسماگوری" گفتم، همچنان پابرجاست.