بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ما و راه دشوار تجدد

ما و راه دشوار تجدد

ما و راه دشوار تجدد

3.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

نویسنده در این کتاب مقالاتی فراهم آورد. و طی آن از دشواری راه تجدد در ایران سخن گفته است. وی خاطرنشان می کند: "در حقیقت ما در راه تجدد هم راهیم هم رهرو، یعنی این ما هستیم که خود را برای زندگی در عالمی جز آن چه در آن و با آن بوده ایم مهیا می کنیم. تجدد خریدنی نیست و اگر خریدنی باشد ما خود بهای آن هستیم.... این راه رهرو مناسب خود را می طلبد و تا کسی مستعد رهروی نباشد نمی تواند وارد این راه شود و اگر وارد شود راه را پر آشوب می کند". "ما و تاریخ تجدد"، "نظری به عالم متجدد غربی"، "گسیختگی تاریخی و فرهنگی و تقدم سیاست بر فلسفه"، "ملاحظاتی در باب فرهنگ و توسعه" و "در ورای تجدد غربی" از مقالات این کتاب هستند.

لیست‌های مرتبط به ما و راه دشوار تجدد

آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجانملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص و سنتقطارباز: ماجرای یک خط

صد کتاب سدهٔ اخیر (سالی یک کتاب)

88 کتاب

نه ریویو می‌نویسم، نه متن حلاجی‌شده و تحلیلی. به قول نظامی‌ها فعلا دنبال عملیات نیستم، بیشتر دارم شناسایی می‌کنم. انتخاب‌هایم یقینی است؟ نمی‌دانم؛ ولی باورپذیر است. معیار انتخابم مهم بودن اثر در امروز مملکت است و پیوند محکم آن با هویت امروز ایرانی‌ها و اگر اینها صادق نباشد فرم اثر هم ناقص می‌ماند. کتابهای تخصصی از دایره این انتخاب بیرون هستند، کتاب‌های ابتر و در زمان مانده هم همین طور. غالب کتابهای انتخابی خوبند، ولی گاهی چیزهایی مثل غربزدگی آل‌احمد خیلی مهم و هنوز مسئله هستند اگرچه بد باشند. (چند تایش در به‌خوان نیست؛ از جمله مادران و دخترانِ مهشید امیرشاهی) ۱۳۰۱: افسانه، نیما یوشیج ۱۳۰۲: باغ بهشت، نسیم شمال ۱۳۰۳: دیوان عارف، عارف قزوینی ۱۳۰۴: کلید استقلال اقتصادی ایران، احمد متین دفتری (در به‌خوان نیست) ۱۳۰۵: ایران‌شاه، ابراهیم پورداود ۱۳۰۶: ایران باستانی، حسن پیرنیا ۱۳۰۷: حافظ تشریح، عبدالحسین هژیر ۱۳۰۸: تاریخ ادبیات ایران، جلال‌الدین همایی (در به‌خوان نیست) ‍۱۳۰۹: از پرویز تا چنگیز، حسن تقی‌زاده ۱۳۱۰: سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی ۱۳۱۱: یک سال در آمریکا، عیسی صدیق ۱۳۱۲: تاریخ ایران، عباس اقبال آشتیانی (در به‌خوان پیدایش نکردم) ۱۳۱۳: بیست مقاله، محمد قزوینی ۱۳۱۴: جنگ ده سالهٔ ایران و روس، جمیل قوزانلو ۱۳۱۵: پیام من به فرهنگستان، محمدعلی فروغی ۱۳۱۶: پیامبر، زین‌العابدین رهنما (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۷: تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۸: غزالی‌نامه، جلال‌الدین همایی ۱۳۱۹: تاریخ مشروطهٔ ایران، احمد کسروی ۱۳۲۰: دیوان اشعار، پروین اعتصامی ۱۳۲۱:‌ کلید فهم قرآن، شریعت سنگلجی ۱۳۲۲: بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه‌نوری ۱۳۲۳: امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت ۱۳۲۴: التفاصیل، فریدون توللی (در به‌خوان نیست) ۱۳۲۵: لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا (مهم‌ترین کتاب قرن) ۱۳۲۶: سبک‌شناسی، محمدتقی بهار (در به‌خوان نیست!) ۱۳۲۷: سه تار، جلال آل‌احمد ۱۳۲۸: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، محمود محمود ۱۳۲۹: خاطرات و خطرات، مهدی‌قلی هدایت (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۰: تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی ۱۳۳۱: هرمزدنامه، ابراهیم پورداود ۱۳۳۲:‌ سفری به مسکو، محمود تفضلی (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۳: امثال قرآن، علی‌اصغر حکمت ۱۳۳۴: مکتب‌های ادبی، رضا سیدحسینی ۱۳۳۵: زمستان، مهدی اخوان‌ثالث ۱۳۳۶: تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۷: برگزیده داستان‌های شاهنامه، احسان یارشاطر ۱۳۳۸: معصوم پنجم، جواد فاضل ۱۳۳۹: قلمرو سعدی، علی دشتی ۱۳۴۰: نبردهای محمد، نصرت‌الله بختورتاش ۱۳۴۱: غرب‌زدگی، جلال آل‌احمد (ضروری‌ترین مضّر) ۱۳۴۲: ایلخچی، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۳:‌ خسی در میقات، جلال آل‌احمد ۱۳۴۴: سواد و بیاض، ایرج افشار ۱۳۴۵: اهل هوا، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۶: دیوان اشعار، شهریار ۱۳۴۷: توپ، غلامحسین ساعدی ۱۳۴۸ سووشون، سیمین دانشور ۱۳۴۹: در عین حال، نجف دریابندری ۱۳۵۰: سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب ۱۳۵۱: رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن ۱۳۵۲: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ فرخزاد ۱۳۵۳: همسایه‌ها، احمد محمود ۱۳۵۴:‌ جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی ۱۳۵۵: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری ۱۳۵۶: آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان ۱۳۵۷: کلیدر، محمود دولت‌آبادی ۱۳۵۸: قصه‌های مجید، هوشنگ مرادی کرمانی ۱۳۵۹: اوراق تازه‌یاب مشروطیت، ایرج افشار ۱۳۶۰: آشفتگی در فکر تاریخی، فریدون آدمیت ۱۳۶۱: زمین سوخته، احمد محمود ۱۳۶۲: صحیفه امام، سیدروح‌الله خمینی (این کتاب هم در به‌خوان نیست که البته طبیعی است! توی هیچ کتاب‌فروشی این‌وری آن‌وری هم دیگر نیست!) ۱۳۶۳: غم‌های بزرگ ما، رضا براهنی ۱۳۶۴: خاطرات الهیار صالح، سیدمرتضی بشیر ۱۳۶۵: دفتر ایام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۶: با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ، نادر ابراهیمی ۱۳۶۷: تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۸: بزم‌آورد، عباس زریاب خویی ۱۳۶۹: نقطهٔ رهایی، گلعلی بابایی ۱۳۷۰: قبض و بسط تئوریک شریعت، عبدالکریم سروش ۱۳۷۱: نخست‌وزیران ایران، باقر عاقلی ۱۳۷۲: مدار صفر درجه، احمد محمود (کولاک رمان فارسی) ۱۳۷۳: زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران، جواد طباطبایی ۱۳۷۴: نامه‌های دکتر مصدق، محمد مصدق  ۱۳۷۵:‌ سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان ۱۳۷۶: یادداشت‌های روزانه، مهدی بازرگان (در به‌خوان نیست) ۱۳۷۷: در کارگاه نمدمالی، خسرو شاهانی ۱۳۷۸: مجموعه اشعار، احمد شاملو (بهترین شاعر معاصر) ۱۳۷۹: همپای صاعقه، گلعلی بابایی و حسین بهزاد ۱۳۸۰: بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ، رضا براهنی ۱۳۸۱:‌خانهٔ دایی یوسف، اتابک فتح‌الله‌زاده ۱۳۸۲: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، جواد طباطبایی ۱۳۸۳: شب ژنرال‌ها، خسرو معتضد ۱۳۸۴: ما و راه دشوار تجدد، رضا داوری اردکانی ۱۳۸۵: تاسیان، هوشنگ ابتهاج ۱۳۸۶: دستور زبان عشق، قیصر امین‌پور ۱۳۸۷: سورهٔ انگور، علیرضا قزوه ۱۳۸۸: مجموعهٔ اشعار، حسین منزوی ۱۳۸۹: نفحات نفت، رضا امیرخانی (امیدوارکننده‌ترین مأیوس) ۱۳۹۰: با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی ۱۳۹۱: در پایتخت فراموشی، محمدحسین جعفریان ۱۳۹۲: روزنوشت؛ یادداشت‌های روزانه شهید حسن باقری، احمد دهقان ۱۳۹۳: گزیده اشعار، علی معلم دامغانی (متفکرترین شاعر معاصر) ۱۳۹۴: فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران، مسعود فراستی (کامنت‌های مؤلف کتاب را ماندنی می‌کند) ۱۳۹۵: تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی (مشکل ایران چیست؟ درد کجاست؟) ۱۳۹۶: آدم ما در قاهره، محمد قائد ۱۳۹۷: قطارباز، احسان نوروزی ۱۳۹۸: ملت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی (اصل بحث اینجاست؛ مصنّف دردِ تن را بهانه کرد تا بیشتر بهش نپردازد)  ۱۳۹۹: آذربایجان و شاهنامه، سجاد آیدنلو ۱۴۰۰: مادران و دختران، مهشید امیرشاهی (بهترین نویسندهٔ زن ایرانی؛ حسن ختام سیاهه) (متأسفم که این کتاب در به‌خوان نیست)

یادداشت‌های مرتبط به ما و راه دشوار تجدد

            اگر دو تا دختر نوجوان اصفهانی از روی پل خودشان را پرت می‌کنند پایین و ما به جای این که درد را از ریشه علاج کنیم روی آن پل حفاظ نصب می‌کنیم تا این کار تکرار نشود ریشه اش در بلاتکلیفی اندیشمندان ما است که مصداقش همین کتاب است.
هرچه جلوتر می‌رفتم داشتم به این فکر می‌کردم که این وضع یکی از اعضای قدیمی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. کسی که با امضایش اعتبارات زیادی جا به جا می‌شود
اولین کتابی بود که از دکتر داوری میخواندم و اصلا انتظارم را برآورده نکرد چون فقط در مرحله توصیف تعارض ما با تجدد غربی مانده بود و حتی در مرحله تبیین مسئله هم نتوانسته بود به شکل روشنی مسائل را بیان کند. ظاهرا با کتاب خیلی بدی شروع کردم از دکتر داوری بخوانم و دیدم یکی از رفقایم هم در یادداشتش نوشته بود که از کتابهای درخشان دکتر داوری نیست.
فقط مقاله آخری یعنی «شهر و ساکنانش» جالب توجه بود و آن هم احتمالا به خاطر تجربه زیستی داوری از شهر محل تولدش و ماجرای خیابانی که جای بازار این شهر را گرفت.
این براده ها و بریده ها را از کتاب برگرفتم:


مردمی که نمی توانند به چیزی توجه کنند یا چشمشان چیزی را نمی بیند، همیشه قابل ملامت نیستند. چشم و گوش مردمان معمولا چیزهایی را می بیند و میشنود که آن چیزها به کلی با جانشان بیگانه نباشد. ما معمولا خیال می کنیم که همه چیز را می توانیم بیاموزیم و از عهده هر کاری که دیگران انجام می دهند بر می اییم. هر صورتی از صورتهای علم و عمل، عالم خاص دارد و تا آن عالم گشایش نیابد علم و عمل متعلق به آن عالم حاصل نمی شود..."

 "فلسفه ای که بنای علم و تکنیک و سیاست بر آن گذاشته می شود صرف فلسفه ای نیست که آن را در مدرسه بیاموزند. از فلسفه صرف جسم و جسد آن را می توان آموخت و روح آن رسیدتی است به شنیدنی
خلاصه کنیم، غرب با تفکری که در آن بشر به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت ظاهر شد و می بایست همه چیز را در تصرف و تملک خود در آورد، پدید آمد."

 "چند روز پیش شخص فاضلی به من یادآوری کرد که بیست سال پیش نوشته ام انقلاب اسلامی نمی خواهد مسائل جهان را حل کند بلکه می خواهد به رفع آن مسائل بپردازد.پرسید آیا هنوز هم بر این قول هستم. پاسخ مثبت دادم و گفتم این نکته را به مثابه نظری سیاسی اظهار نکرده ام بلکه به شرایط بسیار دشوار عالم توسعه نیافته نظر داشته ام. رفع مسائل جهان کنونی مشروط به پدید آمدن آدمی دیگر است، یعنی با تدابیر و اقدام های معمولی این امر محقق نمی‌شود."

"غرب نه فقط یک شیء در میان اشیاء عالم امروز نیست بلکه نفس این عالم است و به این جهت به صفت خوبی و بدی متصف نمی شود، اما خوبی ها و بدی های خود را دارد. بودلر که شاعر مدرنیته بود میگفت از بوستان بدی گل های خوب می روید. او و بسیاری دیگر از شاعران غربی، تجدد را به چشم اخلاقی نگاه نمی کردند. تجدد چنان که اشاره شد، نه خوب است نه بد، بلکه پس از اینکه گیاه و گل آن رویید خوبی و بدی عارضش می شود."

 "بسیارند کسانی که شیفته بعضی از ظواهر عالم متجددند اما سنخیتی با آن ندارند و در مقابل، شاید کسانی که خود اهل تجددند یا گونه ای خویشاوندی با این عالم دارند تمام مظاهر این عالم را نپسندند و تحسین نکنند. این نکته برای من بسیار پرمعنی است که یک ادیب بزرگ متضلع در تاریخ علم و ادب و شعر گذشته، قصیده ای در مدح راه آهن گفت و یک شاعر متجدد، در قطار راه آهن چیزی جز «جیغ بنفش» ندید."

 "ما دیگر به شهر قدیم تعلقی نداریم. اگر بازار شهری به خیابان تبدیل می شود و کسی اعتراض نمیکند بدان جهت است که باد تجدد وزیده و رشته تعلق سابق را سست کرده است. اگر کسی هم اعتراض کند و چنین اقدام هایی را بی وجه انگارد، نگاه او بیشتر نگاه یک باستان شناس است. او اعتراض میکند که چرا میراث فرهنگی و یادگار تاریخی را از میان برده اند. لازم نیست تکرار کنم که میدان نقش جهان (میدان امام) در اصفهان در تصرف توریست است."

 "با وجود دو هزار سال مخالفت با افلاطون هنوز ما در عالم افلاطونی به سر می بریم. افلاطون میگفت فرد و مدینه و عالم نه فقط با هم هماهنگند، بلکه هر سه یک کلمه اند که با حروف ریز و درشت و درشت تر نوشته شده‌اند. اکنون هم می گویند نظم وجود بشر همان نظم شهر و عالم است. تفاوتی که این نظر با نظر پیر استاد تاریخ غربی دارد این است که افلاطون اصل را عالم تکوین می گرفت، ولی در تجدد نظم را نظم تدوینی (تکنیکوساینتیفیک) می‌دانند."

 "مردم عصر حاضر به میدان و قصر و بازار با نگاه دیگری می نگرند و نسبتی دیگر با آنها دارند. این نسبت نسبت فرعی و ثانوی است. مردم همیشه تفنن داشته اند و نیازمند تفنن بوده اند. اگر نظر ابن خلدون را بپذیریم یا قابل تأمل بدانیم، شهر وقتی پدید آمده است که تأمین و ارضای نیازهای لغيره - که نوعی تفنن است - میسر شده است، یعنی شهر را برای آسایش و رفاه ساخته اند."