آه، استانبول: مجموعه داستان

آه، استانبول: مجموعه داستان

آه، استانبول: مجموعه داستان

2.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

6

در جمع ما همه جور آدمی هست جوان ها که طلایه دار گروه اند و کوله بارهای آذوقه را به دوش می‌کشند؛میان سال ها،مردانی سالم و نیرومند که آوازخوان گام برمی دارند و پیرمردها که نیمی از راه را بالا می آیند و همان جا اتراق میکنند.گاهی در راه می ایستیم به پشت سر نگاهی می اندازیم تا مطمئن شویم از پیرمردها کسی در راه نمانده باشد.آن ها با فاصله ی نه چندان دور گفت گو کنان از پشت سر ما می آیند.گروه ما از دور به گله ای گوزن می ماند که بر دامنه ها چه بی خیال به راه خود می رود. فاصله ها اندک است وحتا رفتار کند پیرمردها به چشم نمی آید.تنها پازده نقطه ریز پیداست که پاورچین پاورچین از کرانه ی برف بالا میرود چه کسی می داند که او جایی از پشت بلندترین صخره بر ما چشم دوخته است؟

یادداشت‌های مرتبط به آه، استانبول: مجموعه داستان