مسکوی کوچک افغانستان شما را به یاد چه می اندازد ؟ روایت یک شهید مدافع حرم از منظر مادرش چه؟ نمیدانم شاید زیاد در کلیشه های اینگونه گیر کرده ایم.🥲
کتاب اما داشت از تاریخ میگفت، تاریخ سرزمین همسایه ای که دلمان دیگر با او مهربان نیست، سال هاست داستان هایی ساخته ایم که دیوارها را بالا برده و فراموش کرده ایم رنجهای مشترکمان را ، رنج تاریخی شیعه که در خون خود می غلطد به جرم  داشتن اعتقاد به امامش و‌اینجا بانگ میشنود که شما ۱۵ امامی شده اید امام پانزدهمتان خمینیست و برای همین باید مردانتان کشته شوند اموالتان به تاراج روند زنانتان.....
داستان برشی داستانی از تاریخ تلخیست که خواندن و‌دانستنش رویای امت واحده ی اسلامی را بار دیگر برایمان پر رنگ میکند

        

          یک کتاب خاص از خاطرات مادر شهید افغانستانی.
قبل از اینکه با برادرش به ایران بیاد، اکثر اعضای خانواده ش در افغانستان شهید شدن. تازه با بخش کوچیکی از مصائب مردم افغانستان آشنا شدم مخصوصا سختی های که شیعه‌های هزاره اونجا دارن و مخصوصا نگاه سنتی جامعه شون به زن.
قطعا ارزش شنیدن داره به خاطر خاص بودن سوژه و قلم خوب نویسنده و صداقت راوی.