بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بنیادگرایی بازار

بنیادگرایی بازار

بنیادگرایی بازار

0.0 2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

2

اقتصاد تجویزی بازار آزادی‌ها هرجا پا گذاشته، زندگی مردمان را فرسوده است و میلیون‌ها انسان را به انسان زائد بدل کرده است. دوره‌ی ظهور بازار آزاد و ایجاد انسان‌های زائد را فقط می‌توان با دوره‌ی پایان جنگ جهانی اول مقایسه کرد. توسعه‌ی این اقتصاد امکان دستیابی به راهی دموکراتیک برای حل مسائل و شرکت مردم در زندگی خود را از میان برده است. سعی کرده‌ام در حد استطاعت خود وضعیت فعلی را توضیح دهم. اگر اشتباهی کرده باشم دیگران نقدش خواهند کرد. اما چرا نخست به فلسفه‌ی اینان پرداخته‌ام این انتخاب انتخاب من نبود. موضوع خود را به من تحمیل کرد. آقایان خاصه دکتر غنی‌نژاد این اقتصاد را در کاغدکادوی تزئینی فلسفه پیچیده و عرضه کرده‌اند. ملغمه‌ی فلسفه و اقتصاد بازاری نزد دولت‌ها مقبول افتاد و اجرا شد. وضعیت فعلی حاصل کاربست نظریه بازار آزاد در عمل و گره خوردن آن با ده‌ها مسئله‌ی ذهنی و عینی ایران دوره‌ی انقلاب و دوره‌ی جنگ تحمیلی و دوره‌ی بعد از آن است. در این مدت دریافتهام اگر مسئله بازار آزاد را از مشکلات و مسائلمان کسر کنیم، آب در هاون کوبیده ایم. مسائل الهیاتی و فلسفی و جامعه شناسانه و روان شناسانه و هنری و حتی مسائل زندگی روزمرهمان چنان با این اقتصاد گره خورده است که با کسر آن به حل هیچ مشکلی توانا نخواهیم شد. نظریه و کاربست بازار آزاد بدون اطلاع و وثوق ما وارد دنیای ما شد، به گمان من اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران از تاثیر حضور آن اطلاعی ندارند. متفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی این عامل را حذف میکنند و در نتیجه بیشتر با اشباح تعامل میکنند تا موجوداتی واقعی. دریافتهام که بازار آزادیها کار خود را میکنند که ساختن جوی بازار آزادی است.اما هیچیک از ما اگر حضور این عامل را به مفهوم کامل کلمه درک نکنیم، قادر به رویت واقعیت نخواهیم بود.از فعال سیاسی گرفته تا معلم و کاریکاتوریست و نقاش و موسیقیدان و فعال حقوق کودکان اگر درنیابند که با میانجی چه چیزی به واقعیت فعلی گره خوردهاند، کماکان در دنیای خیالی خود باقی خواهند ماند. هدف من روشن کردن این مسئله است و مخاطبم همگان…

یادداشت‌های مرتبط به بنیادگرایی بازار

            بنیادگرایی بازار کتابی ست در مورد نقد "علم" اقتصاد . آیا میتوان از واژه‌ای به نام علم در مورد اقتصاد استفاده کرد. آن هم از زبان نئولیبرال‌ها. در فواصل بعدی اباذری به نقد اقتصاد نئولیبرالی به طور عام و نئوالیبرالهای وطنی که به تکنوکرات ها معروف هستند میپردازد. 
برخلاف ادعای نئولیبرال ها که اقتصاد را  "علم" میدانند اما هیچ اشتراکی باتوجه به تعریفی که از علم ارائه میشود بین آن دو دیده نمیشود‌. نقد دیگر اباذری به اقتصاد نئولیبرالی جهان بینی‌ای است که در تمام جوانب جوامع و افراد از قبیل نخبه و عامه رسوخ کرده است و بخ ایدئولوژی غالب در‌آمده است تا جایی که حتی یک نوع زبان تازه و به ظن نئولیبرال‌ها مترقی به وجود آورده‌اند. مثلا از 
اصلاح قیمت به جای افزایش قیمت/ غیرانتفاعی به جای خصوصی/ کارآفرین به جای سود‌آفرين و تعدیل نیرو به جای اخراج نیرو.
اگر از فلسفه ی ویتگنشتاین به موضوع نگاه کنیم به این نتیجه میرسیم که مکتب نئولیبرال باید از یک "بازی زبانی" جدید بهره ببرد تا بتواند هژمونیک شود.
در انتها میتوان گفت نئولیبرایسم‌ برخلاف ادعای طرفدارانش علم نیست بلکه یک دین و آیین جدید می باشد که تمام مکاتب و ایدئولوژی‌ها را به درون خود می‌بلعد