هر کجا که دلیل ما را برد: از اصل "خدا نیست" تا "خدا هست"

هر کجا که دلیل ما را برد: از اصل "خدا نیست" تا "خدا هست"

هر کجا که دلیل ما را برد: از اصل "خدا نیست" تا "خدا هست"

آنتونی فلو و 2 نفر دیگر
4.0
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

1

موضوع این کتاب، شرح نظریه های «آنتونی فلو» از بی اعتقادی به خدا تا اعتقاد مطلق به وی است. کتاب حاضر، از دو فصل با عناوین اصل خدا نیست و خدا هست تشکیل گردیده است. در فصل نخست کتاب، به شرح عقاید و نظریه های «آنتونی فلو» فیلسوف معاصر انگلیسی در زمان الحاد و بی اعتقادی به وجود خداوند پرداخته شده است. در فصل بعدی، نظریه های وی پس از اعتقاد به الوهیت مورد شرح و بررسی قرار گرفته است.

یادداشت‌های مرتبط به هر کجا که دلیل ما را برد: از اصل "خدا نیست" تا "خدا هست"

            «هر کجا که دلیل ما را بَرَد» هم یک کتاب تألیفی است و هم یک کتاب ترجمه. بخش اول کتاب را سید حسن حسینی (استاد گروه فلسفه علم دانشگاه شریف) نوشته و بخش دوم کتاب ترجمۀ یکی از کتاب‌های آنتونی فلو است. آنتونی فلو، یک فیلسوف بریتانیایی است که بیش از پنجاه سال خداناباور بوده، اما در سال 2004 اعلام کرد که عقیده‌اش تغییر کرده و به خدا باور دارد. در سال 2007 کتابی به نام «خدا هست» از آنتونی فلو منتشر شد که دیدگاه‌های خداباورانۀ خود را در آن توضیح داده است.
حسینی در این کتاب «هر کجا که...» کتاب «خدا هست» آنتونی فلو را ترجمه کرده است (بخش دوم کتاب) و برای اینکه مخاطب در مورد دیدگاه‌های دورۀ خداناباوری فلو هم اطلاعاتی داشته باشد، مقدمه‌ای طولانی نوشته که در آن دلایل فلو برای خداناباوری را توضیح داده است (بخش اول کتاب). حسینی عنوان بخش اول کتاب را «خدا نیست» گذاشته و به همین دلیل نام فرعی کتاب این است: از اصل «خدا نیست» تا «خدا هست».
چرا حسینی اسم کتاب را «هر کجا که دلیل ما بَرَد» گذاشته؟ این عبارت، عنوان فصل دوم کتاب آنتونی فلو است. فلو در این کتاب تأکید دارد که به خاطر خواب، الهام، وحی، معجزه یا اموری از این دست تغییر عقیده نداده و تغییر جهت او از خداناباوری به خداباوری صرفاً و صرفاً به خاطر دلایل عقلانی و علمی بوده است. این نکته از این جهت اهمیت دارد که بعضی از مخالفین فلو، در نوشته¬ها و سخنرانی-های خود ادعا کردند که فلو به خاطر خواب و رویا تغییر عقیده داد.
برویم سراغ محتوای کتاب.
احتمالاً اصلی‌ترین سؤال مخاطب این است که دلایل فلو برای چنین تغییر عقیده‌ای چیست؟ او به طور کلی سه دلیل برای این تغییر عقیده ذکر می‌کند که اینجا به طور خلاصه توضیح می‌دهم. دلیل اول فلو به منشأ قوانین طبیعت مربوط است. منظور از «قوانین طبیعت» همان قواعد و قوانینی در جهان طبیعی است که معمولاً در کتاب‌های درسی مدرسه و دانشگاه به آن‌ها اشاره می‌شود.
مثلاً قانون بویل می‌گوید که در دمای ثابت، حاصل ضرب حجم در فشار برای مقدار ثابتی از یک گاز ایدئال، ثابت است. یا بر اساس قانون اول حرکت نیوتن، یک شیء ساکن در حالت ساکن خود باقی می‌ماند مگر آنکه توسط یک نیروی بیرونی و خنثی‌نشده تحت تأثیر قرار گیرد؛ و یک شیء متحرک نیز به حرکت خود ادامه می‌دهد مگر آنکه توسط یک نیروی بیرونی و خنثی‌نشده تحت تأثیر قرار گیرد. یا قانون بقای انرژی یا قانون بقای بار الکتریکی. همۀ این‌ها قوانین طبیعت هستند.
مسئله فقط این نیست که چنین قوانینی در جهان وجود دارند، بلکه این قوانین از نظر ریاضیاتی دقیق، جهان‌شمول و وابسته‌به‌هم هستند. حال سؤال این است که «چرا؟». چرا طبیعت تا این حد منظم و دقیق است؟ چرا قوانین علمی بر طبیعت حاکم هستند؟ یادمان باشد که نمی‌توانیم پاسخ این سؤال را با رجوع به قانون علمی دیگری توضیح دهیم؛ چون باز هم می‌توان پرسید که آن قانون علمی دیگر چرا بر جهان حاکم است؟ پاسخ فلو این است: ذهن خدا.
در نظر داشته باشیم که فلو حرف پیچیده‌ای نمی‌زند. این دلیل او همان برهان نظم است که احتمالاً خیلی از ماها شنیده‌ایم. او فقط سعی می‌کند صورت‌بندی آکادمیک و علمی‌تری از این برهان ارائه دهد.
دلیل دوم فلو به این مسئله مربوط است که گویی جهان پیشاپیش می‌دانسته که قرار است انسان‌ها به وجود بیایند. چرا فلو چنین حرفی می‌زند؟ پاسخ فلو این است که ویژگی‌های جهان به گونه‌ای است که اگر سر سوزن متفاوت با اینی بود که الان هست، انسان‌ها نمی‌توانستند به وجود بیایند. مثلاً اگر اندازۀ فقط یکی از ثابت‌های بنیادی (مثل سرعت نور یا جرم یک الکترون) اختلاف کمی با مقدار کنونی می‌داشت، در آن صورت هیچ سیاره‌ای که قابلیت حیات انسانی را دارا باشد، به وجود نمی‌آمد.
فلو برای درک بهتر این مسئله، یک مثال ساده می‌زند: تصور کنید که در ایام تعطیلات وارد اتاق یک هتل می‌شوید. دستگاه پخش سی‌دی که روی میز قرار دارد یکی از آهنگ‌های موردعلاقۀ شما را پخش می‌کند. تابلوی بالای تخت هم مشابه تصویری است که در اتاق خواب خانۀ شما نصب شده است. اتاق با عود یا عطر دلخواه شما معطر شده است. در یخچال، نوشیدنی‌ها و شیرینی‌های مورد علاقۀ شما گذاشته شده است. آیا هر چقدر که این شواهد را بیشتر می‌بینید، بیشتر مطمئن نمی‌شوید که این‌ها نتیجۀ تصادف نیست و کسی از قبل می‌دانسته که شما به این هتل خواهید آمد؟
این همان جمله‌ای است که یکی از فیزیکدانان به اسم «فریمن دایسون» مطرح کرده: «من هر چه جهان را بیشتر ارزیابی می‌کنم و جزئیات ساختار آن را بررسی می‌کنم، شواهد بیشتری می‌یابم برای اینکه جهان به یک معنا می‌دانسته است که ما می‌آییم». به عبارت دیگر فلو از این عقیده دفاع می‌کند که حیات به خودی خود و از روی تصادف نمی‌توانسته در این جهان شکل گرفته باشد؛ چون برای به وجود آمدن حیات به طور تصادفی، نیاز به زمان بسیار زیادی است و عمر جهان (حدود 14 میلیارد سال) برای خلق تصادفی چنین سیستم پیچیده‌ای کفایت نمی‌کند.
دلیل سوم فلو به این موضوع مربوط است که چگونه جهان به وجود آمد؛ چگونه هستی از نیستی حاصل می‌شود. اگر ما نظریۀ بیگ‌بنگ (یا همان مهبانگ) را بپذیریم، به این نتیجه می‌رسیم که جهان از ازل وجود نداشته و آغازی داشته است. خب این آغاز چرا شکل گرفت؟ چرا بیگ‌بنگ رخ داد؟ در واقع خود بیگ‌بنگ را باید تبیین کرد و توضیح داد. نمی‌توان به راحتی پذیرفت که از عدم به صورت تصادفی، چیزی به وجود می‌آید.
به طور خلاصه سعی کردم که شکل ابتدایی سه استدلال فلو را در اینجا پیاده کنم. این یادداشت را با جملات انتهایی کتاب، به قلم فلو به پایان می‌برم: «کشف پدیده‌هایی چون قوانین طبیعت دانشمندان، فیلسوفان و دیگران را به پذیرش وجود یک ذهنِ هوشمند نامحدود رهنمون ساخته است. برخی ادعا می‌کنند که توانسته‌اند با این ذهن ارتباط برقرار کنند. من هنوز موفق نشده‌ام. اما چه کسی می‌داند چه چیزی ممکن است در آینده رخ دهد؟ ممکن است روزی من صدایی را بشنوم که می‌گوید: "آیا حالا صدای مرا می‌شنوی؟"».
          
            کتاب شاید اصلی ترین نوشته دوران متاخر اندیشه فلو باشد: کتابی با مقدمه جامع اقای حسینی از دوره اول فکری فلو و تفسیری که خود در بخش دوم از دوره اول و دوم فکری خود ارائه می دهد بسیار جذاب است. از آنجایی که اساسا در میان انگلیسی زبان ها، خصوصا در دورانی که فلو به آن تعلق دارد، مسائل فلسفه دین اساسا به رابطه دین و علم گره خرده است، کتاب پر است از ارجاعات به کتاب های علمی و در فضای دستاوردهای جدید علمی نفس می کشد؛ چه اینکه خود فلو هم به تبع همین اکتشافات جدید است که خود را در دوره دوم فکری اش، معتقد به خدایی ارسطویی می داند.
دو نکته حائز اهمیت کتاب:
اول اینکه به نظر کتاب عمیقا ژورنالیستی نوشته شده است؛ اینجا ژورنالیستی لزوماً به معنای بدی نیست؛ به نظر می رسد این اقتضای نوشته های فیلسوفان درباب خداست که لاجرم با مردم غیرمتخصص درگیر است. ولی در نهایت محصول مملوء از جذابیت های عامه پسند است: از تیترها و نحوه ارجاع دهی و اسامی و استدلالات تا باقی مسائل
دوم به شخصه با دوره اول فکری فلو بیشتر همدلی می کنم و لاقل به نظرم آن دوره کیفیت تفکر او بسیار بیشتر است. شاید این تنها سنخ خداباوری ممکن موجود همان خدایی باشد که فلو در دوره دوم به آن معتقد است ولی، با الحاد دوره اول بیشتر می توانم کنار بیایم تا با سخنان مبهم و ناروشن دوره دوم؛ از قضا اسباب تعجب است که چگونه خداباوران فکر می کنند که خود همین چرخش فلو دلیلی بر حقانیت است و دائماً به او ارجاع می دهند. به نظرم از اساس مسائل هیوم هنوز درباب حیاتی که فلو گمان می کند باید در ساختار دی ان ای حاکم باشد، وارد است.