بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شعله طور

شعله طور

شعله طور

3.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

کتاب شعله طور، نویسنده عبدالحسین زرین کوب.

یادداشت‌های مرتبط به شعله طور

            ناخودآگاه این کتاب را در ذهنم با "پله پله تا ملاقات خدا" مقایسه میکنم و این نکات به ذهنم میرسد

- همین که ظاهرا منابع درباره حلاج کمتر از منابع درباره مولانا است ظاهرا باعث شده دکتر زرین کوب در ساختن تصویر حلاج نتواند به وضوح تصویری که از مولانا ساخته عمل کند.

- جدا از کمبود منابع چنانچه مولف گفته همان منابعی که هست هم موارد ضد و نقیض و مشکوک فراوان دارد و مولف به برخی اشاره میکند اما نهایتا طنین کتاب تقدیس و بزرگداشت یک عارف واصل است.

- هنر قصه پردازی دکتر زرینکوب اینجا بیشتر خودش را نشان میدهد و برای نمونه آدمهای اطراف حلاج لحن دارند و شخصیت پردازی شده اند و دیالوگهای جالبی با هم دارند.

به هر حال مهم ترین چیزی که از کتاب گرفتم این برداشت بود که حلاج در چه بستر اجتماعی "سر چوب پاره را سرخ کرد" که اگر این را ندانید فکر میکنید ماجرا فقط کوس اناالحق است! تفسیر اجتماعی - تاریخی ماجرا این است که امثال حسنک وزیر و سهروردی و حلاج قربانی استبداد و ارتجاع هستند

دکتر زرین کوب در کتاب ارزشمند دیگرشان "ارزش میراث صوفیه" به یکی از مهمترین آثار اجتماعی تصوف در جامعه که همانا دنیاگریزی و زشت نمودن دنیاطلبی است اشاره دارند. اینجا هم تصویر جالبی از قیام تهیدستان عراق ارائه میدهند و زلف آن را به زلف تصوف حلاج گره میزنند و البته خودشان در مقدمه مینویسند انگاریکمی تحت تمایلات عدالت طلبانه چپ بوده اند:

"انا الحق دیگر تنها صدای حلاج نبود. شعار مخالفان دستگاه خلافت بود. حالا پابرهنه ها، ژنده پوشها و ولگردها بانگ اناالحق می زدند. کسانی که با شعار زنده باد حلاج، شیخ را تأیید می کردند غالبا همه از همین دست مردم بودند، وامداران، تهیدستان، کسانی که سرپناه نداشتند، کسانی که نان روزانه شان را گدایی می کردند، کسانی که در تمام عمر هرگز یک سکه طلا به دستشان نیفتاده بود، شعارشان زنده باد حلاج، مرگ بر طلا بود..."