بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

این پسر من است: زندگینامه‌ مستند داستانی شهیدان رسول جعفری و مهدی جعفری

این پسر من است: زندگینامه‌ مستند داستانی شهیدان رسول جعفری و مهدی جعفری

این پسر من است: زندگینامه‌ مستند داستانی شهیدان رسول جعفری و مهدی جعفری

3.8
7 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

3

ین کتاب روایتی داستانی است که به فراز و فرودهای مهمِ زندگیِ پدر و پسری افغانستانی به نام‌ های رسول و مهدی جعفری می‌ پردازد. فراز و فرودی که ابتدایش مهاجرت از افغانستان به ایران است و بعد تلاش برای زندگی در ایران و سپس رزم در سوریه. جنگ چکیده‌ زندگی این پدر و پسر است و گویی در سراسرِ زندگیِ آنها سایه افکنده و هر بار به نوعی خودش را نمایان می‌ سازد. «ندا رسولی» برای روایت «این پسر من است» با چالشی حسرت‌ آمیز مواجه بوده‌ است؛ اینکه بیشتر همرزمان قهرمان داستان، همچون پسر قهرمان، شهید شده بودند. ولی حاصل گفت‌ و گو با اندک بازماندگان، روایتی پرجزئیات، موشکافانه، ملموس و جان‌ دار از نبرد سوریه است و نویسنده حس زنده‌ ای از تلخی جنگ سوریه و پست‌ و بلند نبردهایش را به نمایش گذاشته است. «این پسر من است» روایت حرکت همیشگی خانواده‌ ای است که فداکارانه هجرت را به جان خریدند. حرکت از افغانستان به ایران، کوچیدن مدام در ایران و در نهایت هجرت به سوریه که به قراری همیشگی می‌ انجامد. این کتاب پدری شهید را به تصویر می‌ کشد که شهادت را به پسرش می‌ آموزد و خود هم از پی او می‌ رود. روایت رفتن و رسیدن رسول و پسرش مهدی.»

یادداشت‌های مرتبط به این پسر من است: زندگینامه‌ مستند داستانی شهیدان رسول جعفری و مهدی جعفری

            نمیدونم قبل خوندن این کتاب چه تصویر و تصوری از فضای داخلی زندگی یه خانواده مهاجر افغانستانی تو ایران دارید ولی میدونم قطعا بعدش از این حجم شباهت فرهنگی حس هم وطنی بهتون دست میده. دقیقا مثل یه خونئاده پر جمعیت ایرانی. فضای محبت و خانواده طور حاکم به خونه شهید رسول جعفری براتون ملموسه و انگار بخشی ازین خاطرات رو از لابلای خاطرات کودکی و اطرافیان خودتون دارید مرور میکنید. 
چیزی که بیش از همه توجه من رو به عنوان مخاطب به خودش جلب کرد سیر روایت و فضای رمان گونه حاکم بر روایت بود که قشنگ از همون اول اول آدم رو با خودش همراه میکرد و با اینکه میدونستیم کتاب ، قصه شهادته ولی شخصیت ها رو جوری دنبال می کردیم که انگار قراره همیشه بمونن و نمیدونیم بعدشون چی میشه. 
اگه من بخوام قصه شهادت رسول جعفری و پسرش مهدی جعفری رو تو یه نقطه خلاصه کنم بلاشک میگ لقمه حلال. زحمت کشیدن برای روزی حلال از لابلای خیلی از صفحات کتاب بیرون میزد و تربیت مادری که تو دوری از شوهرش چند تا بچه قدونیم قد رو تو کشوری غیر از وطن شناسنامه ایشون داشت بزرگ میکرد انقدر قابل نفس کشیدن بود که محاله از یاد ادم بره. 
رابطه خواهربرادری جذاب مهدی و فاطمه اونقدر صمیمانه و شیرین به تصویر کشیده شده که خواهرای برادردار بعد تموم کردن کتاب احتمالا اولین کاری که میکنن خبر گرفتن از حال برادرشون و در آغوش گرفتنشونه. 
و جزییات...جزییات چیزیه که این کتاب رو برای من به یکی از موندگارترین کتاب های مدافعان حرم تبدیل کرده. مخصوصا جزییات اینکه چطور شد که همسایه های محل ازشون خواستن هیات دهه محرم رو تو حیاطشون برگزار کنن و همین شد رسم همیشگی این خونه و خونواده، شما رو نمیدونم ولی برای من همچین اتفاقی اونم یهویی و بدون آشنایی قبلی یا داوطلب شدن از قبل، شبیه انتخاب میمونه. انگار امام حسین این خونواده رو برای خودش نشون کرده بود و زیر سایه پرچم و علم محرمش نمک گیرشون کرده بود و مگه میشه نمک پرورده امام حسین داوطلب دفاع از حرم خواهرش نشه؟ و چه نون و نمکی خوردن در اون خونه و تو اون مکتب که از یه خونه دوتا شهید دادن... اونم شهید مدافع حرم. پدر و پسر.. پسری که اول شهید شد و ناخوداگاه روضه علی اکبر امام حسین تو ذهن مخاطب بالا پایین میشد وقتی پدر بود و پسر پرکشیده بود و حسن ختام این کتاب پرفراز و فرود و دوست داشتنی هم که شهادت پدر خونواده ، آقا رسول بود. زهی سعادت ...زهی سعادت...