بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

چتری با پروانه های سفید

چتری با پروانه  های سفید

چتری با پروانه های سفید

فرهاد حسن زاده و 3 نفر دیگر
4.6
14 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

10

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود.گاهی گره من به دست تو باز می شود.گره تو به دست یکی دیگر.و گره یک نفر دیگر به دست من.ولی خوب می دانم در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود.

لیست‌های مرتبط به چتری با پروانه های سفید

یادداشت‌های مرتبط به چتری با پروانه های سفید

            داستانی تصویری و بسیار لطیف مناسب کودکان شش سال به بالا. سه روایت موازی که در نهایت به هم می رسند و هر یک گره آن دیگری را می گشاید.
دو ساعت مانده به تحویلِ سال و اردلان در آرایشگاه منتظر است تا نوبتش بشود و برود زیر دست آرایشگر ولی آرایشگاه حسابی شلوغ است.
دو ساعت مانده به تحویلِ سال و آتوسا که رفته لباس نویش را از خیاط بگیرد، پشت در خانه ی او مانده. برق ها رفته و خیاط که گوشش سنگین است صدای در زدنِ آتوسا را نمی شنود و در را برایش باز نمی کند.
دو ساعت مانده به تحویلِ سال و مریم و علی سر چهارراه گل هایشان را نفروخته اند.
اردلان و آتوسا و مریم و علی نگرانند. چه طور ممکن است مشکل این بچه ها حل شود تا به موقع به سفره ی هفت سینِ خانواده برسند؟

دم #فرهاد_حسن_زاده گرم! دم #غزاله_بیگدلو هم گرم!
داستان روان و پرکشش پیش می رود و همه جایش به همه جایش می آید. محل وقوع قصه همین تهرانِ خودمان است. با المان های آشنای شهری و ساختمان های شناس. توی صورت شخصیت ها نگرانی و خوشحالی به جا و به روشنی قابل تشخیص است. و رنگ ها به درستی استفاده شده اند. یک جور سیاه و سفید که آن قدرها هم سرد نیست. چون گُله به گُله رنگ های گرم به آن اضافه شده اند تا بعضی جاهای تصویر را بیشتر و بهتر ببینیم. سبک چیدمان تصاویر و متن هم جالب توجه است. تداعی کننده ی کمیک استریپ است امّا دقیقاً همان نیست.
به نظرم دو صفحه ی پایانی اوج تصویرگری کتاب است. نور آخرین غروبِ سال که مایل بر خانه های محلّه ی منتظر سالِ نو افتاده. و چتری با پروانه های سفید کنار کفش صاحبان مهربانش...