چتری با پروانه های سفیدچتری با پروانه های سفیدفرهاد حسن زاده و 3 نفر دیگر4.614 نفر |6 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام31خواهم خواند10توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگراین توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب میباشد.در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود.گاهی گره من به دست تو باز می شود.گره تو به دست یکی دیگر.و گره یک نفر دیگر به دست من.ولی خوب می دانم در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود.ادبیات کودک و نوجوان داستان اجتماعی کتاب کودک ادبیات ایران کتاب نوجوان جایزه شورای کتاب کودکلیستهای مرتبط به چتری با پروانه های سفیدپانیا زنگوییفرهاد حسن زاده22 کتابهمه ما اقای حسن زاده عزیز را می شناسیم و با کار های جذاب ایشون اشنایی داریم.این لیست چند تا از کتاب های ایشون است.01نسیمکتاب های کودکِ بزرگسال3 کتابیه سری کتابهای کودک هستند که وقتی میخونیم با خودمون میگیم چقدر برای بزرگترها هم خوبه چنین کتابهایی رو بخونن...00یادداشتهای مرتبط به چتری با پروانه های سفیدزینب ایمان طلب1402/05/30 یک داستان عالی درباره اثر پروانگی دست بقیه را بگیری یک دست نامرئی دومینووار دست بقیه را میگیرد 00معصومه توکلی1402/01/30 داستانی تصویری و بسیار لطیف مناسب کودکان شش سال به بالا. سه روایت موازی که در نهایت به هم می رسند و هر یک گره آن دیگری را می گشاید. دو ساعت مانده به تحویلِ سال و اردلان در آرایشگاه منتظر است تا نوبتش بشود و برود زیر دست آرایشگر ولی آرایشگاه حسابی شلوغ است. دو ساعت مانده به تحویلِ سال و آتوسا که رفته لباس نویش را از خیاط بگیرد، پشت در خانه ی او مانده. برق ها رفته و خیاط که گوشش سنگین است صدای در زدنِ آتوسا را نمی شنود و در را برایش باز نمی کند. دو ساعت مانده به تحویلِ سال و مریم و علی سر چهارراه گل هایشان را نفروخته اند. اردلان و آتوسا و مریم و علی نگرانند. چه طور ممکن است مشکل این بچه ها حل شود تا به موقع به سفره ی هفت سینِ خانواده برسند؟ دم #فرهاد_حسن_زاده گرم! دم #غزاله_بیگدلو هم گرم! داستان روان و پرکشش پیش می رود و همه جایش به همه جایش می آید. محل وقوع قصه همین تهرانِ خودمان است. با المان های آشنای شهری و ساختمان های شناس. توی صورت شخصیت ها نگرانی و خوشحالی به جا و به روشنی قابل تشخیص است. و رنگ ها به درستی استفاده شده اند. یک جور سیاه و سفید که آن قدرها هم سرد نیست. چون گُله به گُله رنگ های گرم به آن اضافه شده اند تا بعضی جاهای تصویر را بیشتر و بهتر ببینیم. سبک چیدمان تصاویر و متن هم جالب توجه است. تداعی کننده ی کمیک استریپ است امّا دقیقاً همان نیست. به نظرم دو صفحه ی پایانی اوج تصویرگری کتاب است. نور آخرین غروبِ سال که مایل بر خانه های محلّه ی منتظر سالِ نو افتاده. و چتری با پروانه های سفید کنار کفش صاحبان مهربانش... 314سمیه اسدی1402/11/11 در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود. گاهی گره من به دست تو باز می شود. گره تو به دست یکی دیگر. و گره یک نفر دیگر به دست من. ولی خوب می دانم در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود. بهترین مضمون و تعریف از کتاب همین نوشته پشت جلد کتاب هست. چقدر کتاب خوب به دل می نشست و آدم رو به فکر وا می داشت. 00ZAHRA1402/02/26 از بهترین های غزاله بیگدلو و طوطی. داستان خوب، تصویرگری محشر. 05زینب روحانی1402/02/26 دو ساعت مانده به سال نو. اردلان در سلمانی منتظر است تا موهایش را کوتاه کند، آتوسا منتظر است تا شیرین خانم لباس عیدی را به او بدهد، علی و مریم منتظرند تا گل هایشان را بفروشند و به خانه بروند، شیرین خانم و همسرش میخواهند سر خاک فرزندشان بروند، ولی فقط دو ساعت تا سال نو مانده. آیا مشکلاتشان حل میشود؟ تمام احساسات را با داستانی جالب و واقعی به ما نشان میدهد. در داستان شخصیت ها ناامید نمی شوند ولی نگرانند . موقع خواندن کتاب احساسات شخصیت ها را درک میکنی، انگار خودت تجربه میکنی. درکل کتاب بسیار خوبی است. 012نسیم1402/03/19 بعضی از کتابهای کودکان رو باید بزرگسالان بخونن.در اهمیت و زیبایی این داستان هر جی بگم کامل نیست . محبت،مهربانی تکثیر میشه و تو جهان پخش میشه. این کتاب رو با کودکانتان بخونید و ساعت ها درباره اش باهم حرف بزنید. 01