بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سمک عیار

سمک عیار

سمک عیار

5.0
4 نفر |
1 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

2

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

"فرخ روز" ـ پسر مرزبان شاه ـ با اجازۀ پدرش به همراه "سنگان" و "کلنگان" در جست وجوی دلداده اش ـ گل بوی ـ به سوی جزیرۀ عقیق می رفت که دریافت قبل از او کسی جزیره را به آتش کشیده و گل بو را با خود برده است. سنگان گفت که این کار "خردک ملاح" است و به شهر "گیرمندر" رفته است. آنان به سرعت به آن سوی روان شدند. پس از گذشت چند روز، فرخ روز در نامه ای به طوطی شاه خواستار این شد که گل بو را همراه با خدمتکار و دو سال مالیات شهر گیرمند و مال فراوان به نزد او بفرستد، در غیر این صورت سرزمینش را تصرف خواهد کرد. اما طوطی شاه، فرستاده های او را زندانی کرد و توسط فردی به نام "دسنوس"، گل بو را به قصر خود برده و در باغ بهشت، که در زیر زمین قصر قرار داشت، پنهان کرد. از آن سو فرخ روز و سپاهیان وی پس از نیامدن فرستادگان به سوی شهر روان شدند.

یادداشت‌های مرتبط به سمک عیار