بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

هنر رفتار با زنان

هنر رفتار با زنان

هنر رفتار با زنان

آرتور شوپنهاور و 2 نفر دیگر
2.5
2 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

«هنر رفتار با زنان» مجموعه ای از نوشته های گردآوری شده شوپنهاور درباره زنان است. این کتاب هم مانند دیگر نوشته های شوپنهاور مطالب تند و صریحی را شامل می شود که البته تلخ و تاریک هم هستند. این کتاب از منظر محتوا، مواد آماده ای را در اختیار فمینیست ها قرار می دهد.شوپنهاور در این کتاب به سنت قدیمی و پر از اما و اگر گذشتگان خود و همچنین سنت های شرق در قبال زنان توجه داشته و جالب است که در فرازهایی در موافقت با سنت شرقی در این زمینه نوشته است. اگرچه او از سنت پیشینیان خود به ویژه فیلسوفان یونان و روم باستان و حتی از هگل در این زمینه تاثیر گرفته و پیرو همان نگاه تند به زنان است، خودش نیز آبشخوری برای اندیشه های نیچه شده است.این رساله شوپنهاوری 16 بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: سرشت زن، تمایزات بین زن و مرد، وظایف طبیعی زنان، برتری های زنان، ضعف های زنان، انتخاب زنِ درست، عشق، زندگی جنسی، وضع زناشویی، تک همسری یا چندهمسری؟، حقوق زنان، زنان فرهنگ و هنر، زنان و جامعه، زنان و سرشت شهسواری، آنچه باید بدانیم، در ستایش زنان.

یادداشت‌های مرتبط به هنر رفتار با زنان

سیدعباس

1402/06/14

                خواندن این کتاب را به هیچ مرد و زنی توصیه نمی‌کنم...
مگر بخواندن پیش درآمد کتاب...
به هزار و یک دلیل:

آن یک دلیل:
در پیش درآمد تمام اتفاقاتی که باعث شده نویسنده به چنین دیدگاه زن ستیزانه‌ای برسد، توضیح داده شده است...
تنها چند پیش‌درآمد دیگر مانده که حقیر بدان اضافه میکنم:

۱.به طور ساده، فلسفه علمی است که ابزارش عقل است و  شوپنهاور برای اکثر نظریاتش نتوانسته تجربیات تلخ زندگی‌اش را کنار بگذارد و با یک عقل سلیم با موضوعات مواجه شود. این برخورد تجربی و استقراء ناقص، نه تنها برهان منطقی نیست، بلکه فلسفی هم نیست. پس شما بایک اثر علمی طرف نیستید، لذا نیازی هم به نقد علمی ندارد!


۲.به بیان عمیق تر، دقت استدلال فیلسوف باید از دقت برهان منطقیون بیشتر باشد. متون این کتاب اساساً شبیه متون فلسفی نیست، چراکه برهان فلسفی باید به کبرایی یقینی (مثل ممنوعیت اجتماع  نقیضین) ختم شود تا بگوییم استدلال عقلی اقامه شده، و حالی که عمده جملات نویسنده ادعای صِرف است، بدون هیچ پشتوانه‌ای علمی یا عقلی...
 

۳.از آن جهت که در مکالمات فلسفی می‌بایست از گرایشات دینی و پیش‌داوری‌های فرهنگی دور ماند باید این نکته را اضافه کنم که نوشته های شوپنهاور مثل نحوه برخورد صاحب وسائل‌الشیعه با روایات معصومین است. یعنی هردو این ایراد را دارند که حکم و قضاوت را به عنوان سر فصل قرار داده و هیچ استدلالی در متن وجود ندارد تا ما بفهمیم نویسنده چگونه به آن حکم فقهیِ عنوان شده یا نتیجه فلسفیِ تیتر شده رسیده است؛  مثلاً شوپنهاور میگوید «بلوغ زن در ۱۸ سالگی است و همین نکته هم برمبنای عقل است» خب این عدد را آرتور بزرگ از کجای عقل در آورده نمی‌دانیم. درست است که این اتفاق از زبان یک فیلسوف و یا در کلام یک فقیه خوب نیست اما قابل توجیه است، چرا که نه شیخ حر عاملی قصد نوشتن یک کتاب فقهیِ استدلالی را داشته و نه فیلسوف شوپنهاور قصد نوشتن کتابی فلسفی... پس در مورد نویسنده و این کتب ایده‌آل گرایی نکنید و انتظار زیاد نداشته باشید!


۴.مسلماً اگر اهل کتب فلسفی باشید، تایید می‌کنید که تا به امروز هیچ کتاب فلسفیِ پدرومادر‌داری در حوزه مسائل زنان، عشق و لطائف جنس مونث نیست که سرتاسر عقلی باشد. یعنی علمای اسلام هم (مثل مولیٰ هادی سبزواری که بحث پیرامون منویات ایشان در مباحثات ذیل نظر آقای قاسمی گذشت) نتوانستند کتابی سراسر علمی در این موضوع بنویسند.

 ۵.تنها چیزی که همه فلسفه‌دان‌های امروز  در گوشه ذهن‌شان می‌دانند این است که احکام اجتماعی، قوانین حکومتی، مبانی روان‌شناسی و حتی تحلیل‌های جامعه شناسی، همه و همه علم رده دوم هستند که مبنای همه این علوم، به علم اولیٰ یعنی دیدگاه فلسفی ما باز می‌گردد و تا فلسفه متقن نشود، این علوم راه بجایی نمی‌برند... اما برای این مشکل زیربنایی هیچ کار ریشه‌ای چشمگیری نکرده‌اند یا منصفانه تر بگوییم توفیق آن نصیبشان نشده... پس مقایسه علم نقلی درجه دوم فقه و علم عقلی درجه اول فلسفه هم اشتباه است، فلذا بعضی از مقایسه های دوستان که پیرامون روایات پیامبر و اهل بیتشان با مقالات فیلسوفان غربی می‌شود اساساً کاری غیر حرفه‌ای است!

۶.و اما آن یگانه سوسوی امیدبخشی که وجود دارد این است که بواسطه نگاهی که دو دانشمند گرانقدر به فقه سیاسی اسلام داشته اند ما در برهه‌ای از تاریخ حیات بشر زندگی می‌کنیم که با مقایسه ای ساده میان شرق و غرب به این نکته می‌رسیم که علوم رده دومِ نقلیِ ما (یعنی ریزبرنامه‌‌های آسان به سختِ دین اسلام که ناشی از روایت‌های معصومین و درایت‌های علماست) با تمام کاستی‌هایی که در برداشتِ از نصوص بوده، توانسته در مقایسه با علوم تجربی سرزمین میانه و قوانین من‌درآوردی غرب و همچنین فرهنگ چندین ساله شرق، گام سبقت را برباید...


۷. فقط یک گام برای عبور از این لبه علم جهان مانده که آن هم اتصال دادن این علوم نقلیِ روبنایی به ریشه‌ای عقلی و زیربنایی است و این کار برای دانشجویان و اساتید علوم انسانی سخت تر از آن است که برای حرمت خوردن گوشت سگ و یا الکل دلایلی آکادمیک (از جنس پزشکی مدرن) بتراشیم... شاید سختی‌اش مثل اثبات نظریات کوانتمی باشد که توانایی اثبات آن را دارند که بگویند چگونه صدقه ای کوچک در مخفی ترین نقطه دنیا میتواند نتیجه‌ای ده برابری در گوشه‌ای دیگر از کیهان به انسان بازگرداند... پس حال که سختی این مهم رو دریافتیم، بیاییم برای دانشورزان علوم‌انسانی کشورمان، با فشردن یک ❤️ دعا کنیم که بتوانند بحث های فلسفی پیرامون موضوع "زن، این اعجوبه خلقت"، موضوع "زندگی و اهداف آفرینش انسان" و موضوع "آزادی بشریت" را که سالهاست حل نشده و سبب استثمار ملت‌ها شده است، به نقطه‌ای برسانند که هر خواننده ای بر روی کره زمین ، آن را خواند به نبوغشان پنج ستاره بدهد، نه آنکه بازیچه فتنه‌افکنان بشود!
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.