معرفی کتاب نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر اثر مرتضی مطهری

نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر

نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر

4.5
4 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

0

ناشر
صدرا
شابک
0000000022123
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1367/1/1

توضیحات

کتاب نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، نویسنده مرتضی مطهری.

یادداشت‌ها

          خلاصه‌ای از آنچه خواندم:
کتاب با تعاریفی شروع میشه: اصلاح یعنی سامان بخشیدن، نقطه مقابل افساد به معنی ایجاد نابسامانی (توی کتاب داستان راستان هم میگن که فساد غالباً از ‌بالا به پایین است و صلاح از پایین به بالا. ماجرای نامه‌ی اما علی به مالک رو‌میگن که خواص در سر بزنگاه ناسپاس و پرتوقعو... هستند و «همانا استپانه‌ی دین و نقطه مرکزی مسلمین و مایه‌ی پیروزی بر دشمن، «عامه» می‌باشند، پس توجه تو همراه به این طبقه معطوف باشد».
به اصلاح و فساد میگن زوج‌های متضاد، واژه‌هایی که در برابر هم هستند و برای توضیح با هم بهتر شناخته میشن. مثل توحید و شرک، ایمان و که ر، غیب و شهادت، علم و جهل، اتحاد و اختلاف، استکبار و استضعاف و...
بعد توی این کتاب پیش‌بینی میکنن که اصلاحات اجتماعی توی عصر ما ممکنه به نوعی افراط‌گرایی کشیده بشه... «هرچند اصلاح تجتماعی جامعه خدمت است اما هر خدمتی لزوماً اصلاح نیست.» «اصلاح اجتماعی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهان مطلوب»

برخی داعیه‌ی اصلاح داشتن  برخی هم واقعاً مصلح بودند. برخی هم اصلاح را بهتنه افساد قرار دادند. برخی اول مصلح بودند وبعد انحراف پیدا کردند. قیام‌های علویان در دوره اموی و عباسی غالباً اصلاحی بوده. برعکس، جنبش بابک خرمدین، پلید بوده و برای جهان اسلام نتیجه عکس داشت. (ص ۱۳) یعنی باعث کم شدن تنفر مدم از دستگاه جور خلفای عباسی شد. علت دوام نسبی حکومت عباسی قیام‌های این چنینی بود.
قیام شعوبیه در ابتدا اصلاحی بود علیه تبعیض اموی اما بعد گرایشات نژادپرستانه و قومیت پرستانه پیدا کرد.
نهضت ها برخی فکری، برخی اجتماعی و برخی هردو بودند. نهضت غزالی یک نهضت فکری محض بود.نهضت علویین و سربداریان نهضت اجتماعی بود. اخوان الصفا هم فکری بود هم اجتماعی.
برخی نهضت ها ارتجاعی هستند. نهضت اشعری در قرن چهارم، نهضت اخباریگری  در شیعه در قرن دهم و نهضت وهابیگری در قرن دوازدهم.
از قرن سیزدهم اسلامی و نوزدهم مسیحی در جهان اسلام جنبش اصلاحی اغاز شده که تا حدی عکس العمل هجوم استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غرب بود.
پیشرو نهضت‌های اسلامی سید جمال الدین اسد ابادی معروف به افغانی است. دردهای مسلمین را با واقع‌بینی خاصی بازگو کرد و دنبال چاره گشت. هم فکری بود هم اجتماعی.
مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد. آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب شمرد. بدعت‌زدایی و خرافه‌شویی را شرط بازگشت به روح اسلام واقعی می‌دانست. اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد . دست نامرئی و مرئی استعمارگران را در نفاق افکنی مذهبی و غیرمذهبی می‌دید.
سید جمال تجددگرا بود و مسلمانان را به یادگیری علوم جدید فرا میخواند اما متوجه خطر تجدد گرایی افراطی هم بود. میگفت علوم غربی را بگیرید اما به مکاتب غربی نپیوندید. او با استعمار سیاسی و فرهنگی غرب مبارزه میکرد.
وقتی از مصر به هند رفت با سر  سید احمد خان هندی آشنا سد. هندی سعی داشن مسائل ماوراء الطبیعی را به بهانه ی علم توجیه طبیعی کند. غیب و معقول را تعبیر محسوس و مشهود کند.  سید جمال این شیوه ها را زیان اور می دانست.

دردهای مورد تشخیص سید جمال در جامعه سالامی:
۱- استبداد حکام
۲- جهالت و بی خبری  توده مسلمین 
۳- نفوذ عقاید خرافی
۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان 
۵- نفوذ استعمار غربی

چاره: 
۱- مبارزه با استبداد خودکامگی مستبدان: مردم را چگونه باید وارد میدان کرد؟باید ایمام پیدا کنند که مبارزه ی سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است.پس همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کید.
۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید. 
۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافه
۴- ایمان و اعتماد به مکتب: اعتبار دادن به عقل و برهان و استدلال اسلام دین عام و عمل و سختکوشی و جهاد و مبارزه است. جامعه ای که معتقد باشد باید با نیروی برهان و یقین و نه ظن و تخمین و تعبد و تقلید به اساسی‌ترین معتقداتش برسد، زیر بار خرافه و اوهام نمی‌رود.  سید برای فلسفه الهی اسلامی ارزش قایل بود و تدریس میکرد. محمد عبده در مصر شاگردش بود.
۵- مبارزه با استعمار خارجی اعمم از سیاسی، اقتصادی (امتیازات ظالمانه، غارت منابع مالی) استعمار فرهنگی (فرهنگ زدایی از فرهنگ اسلامیو لی اعتقاد کردن به آنچه خود ذارند و برعکس معرفی فرهنگ غربی به عنوان یگانه فرهنگ انسانی و سعادتبخش تا جایی که روشنفکران مسلمان فکر کردند اگر شرقی میخواهد متمدن شود از فرق سر تا ناخن پا باید فرنگی شود. در خط، زبان، لباس، اداب، مراسم، تشریفات، ادبیات، عقاید، فلسفه، هنر، اخلاق و همه چیز)

کوشش هایی جهت جدایی دین و سیاست (سکولاریسم یا علمانیت) به عمل امد. اتاتورک در ترکیه.
همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمال مژرح می کردند به این معنی نبود که استبداد سیاسی به خود قداست دینی بدهد، بلکه به معنی دخالت توده مسلمان د ر تعیین سرنوشت سیاسی به عنوان مسئولیت دینی بود.
بیرون کردن دین از سیاست به معنی جدا کردن یکی از عزیزترین اعضای پیکر اسلام از اسلام است. مقام قدسی داشتن حکام اختصاص به جهان تسنن دارد و نه شیعه.
۶- اتحاد اسلام: گویا سبد جمال برای اولین بار این اتحاد را ذر برابر غرب مطرح کرده. تشکبل صف واحد در مقابل دشمن غارتگر. 
سید معتقد بود تعصب بد نیست، تعصب مانند هر چیزی افراط و تفریط و اعتدال دارد. افراط در تعصب که در انسان حس جانبداری بی منطق و کور ایجاد می‌کند بد است. اما تعصب به معنی «تصلب» و غیرت حمایت از معتقدات معقول و منطقی نه تنتا بد نیست بلکه بسیار پسندیده است.
رواج اندیشه قومیت پرستی، ملیت پرستی، ماسیونالیسم که به صورت پان عربیسم، پان ایرانیسم، پان ترکیسم، پان هندوئیسم و غیره در کشورهای اسلامی با وسوسه ی استعمار تبلیغ شد، و سیاست های تشدید نزاع های شیعه و سنی و قطعه قطعه کردن سرزمین های اسلامی توسط استعمار صورت گرفت و همه با اتحاد اسلامی ریشه کن خواهد شد.
۷- دمیدن روح پرخاشگری و مبارزه و جهاد به مالبد نیمه جان جامعه اسلامی
۸- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب: مسلمانان با سفر به غرب در سیزدهم هجری یا نوزدهم میلادی به شدت مرعوب و مجذوب غرب میشدند. ناصرالدین شاه در بازگشت به صداعظم می گوید: ما هرگز به غرب نخواهیم رسید نو فقط کاری بکن تا من زنده هستم صدایی از کسی بلند نشود!
سر احمد خان هندی که رهبر مسلمانان هند بود در ابتدا با استعمار مبارزه می کرد در سال ۱۲۸۴ هجری سفری به تنگلستان رفت و بعد از ان تنها راه را جلب حمایت انگلستان دانست . تبدیل شد به مبلغ تمدن و فرهنگ غرب. قران را هم حسی و مادی تفسیر می مرد. در مقابل حزب مسلم لیک که اقبال یکی از ارکان ان بود قرار گرفت.
داستان مسجد مهمان کش که سید جمال ان را به عنوان ایتعاره ای از اسطوره شکست‌ناپذیری انگستان نچاز مثنوی نقل میکند. داستان میجدی است مه هر مسافری شب را در ان میگذرد صبح زنده بیرون نمی آید. مردی که از زندگی سیر است به ان واد میشود، شب صداعای وحشتناکی میشنود که او را تهدید به مرگ میکند ولی مرد فریاد میزند که از مرگ نمیترسد و دیوارها فرو میریزند و گنج های مسحد نمایان میشوند. بقیه از ترس میمردند. و راه چاره از نظر سید فریاد زدن در مقابل توهماتی است که استعمار ایجاد کرده تا هیمنه ی ان فرو بریزد.

بعد از سید جمال اشخاص دیگری مصلح بودند:
محمد عبده (در جامعه اهل تسنن، شاگرد سید بوده) طرفدار اصلاح تدریجی بود.
شیخ عبدالرحمن کواکبی اعل سوریه و صفوی نژاد، نسب او به شیخ صفی الدین اردبیلی می رسد. با استبداد ترکان عثمانی سخت مبارزه میکرد. هر رژیمی میتواند شکل استبداد بگیرد. آنچه میتواند جلو استبداد را بگیرد شعور، اگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و نظارت انها بر کار حاکم است.
(دعبل پنجاه سال دار خود را به دوش می کشید.)

بعد از سه قهرمان فوق در حهان عرب دیگر مصلحی نیامد: برخی نهضت را به سلفی گری تبدیل مدرن . یعنی پیروی از سنت سلف و بازگشت به اسلام نخستین را به بازگشت به حنبلی گری و مبارزه با عقاید خلاف ان تقلیل دادند.

اقبال لاهوری در خارج از جهان عرب: مزایا و نواقصی دارد. از پایه گذاران پاکستان.
«سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است.»
به زابن عربی، فارسی، اردو شعر میگفته. اهل تسنن است اما به اهل بیت ارادت دارد.
فلسفه ای دارد: فلسفه خودی: «شرق اسلامی هویت واقعی خود را که هویت اسلامی است از دست داده و باید ان را بازیابد.»
«اقبال فلسفه ای دارد که آن را «فلسفه» «خودی می نامد. او معتقد است که شرق اسلامی هویت واقعی خود را که هویت اسلامی است از دست داده و باید آن را باز .یابد اقبال معتقد است همان طور که فرد احیاناً دچار تزلزل شخصیت و یا گم کردن شخصیت میشود از خود فاصله میگیرد و با خود بیگانه می،گردد غیر خود را به جای خود میگیرد و به قول مولانا که اقبال سخت مرید و شیفته او و تحت تأثیر جاذبۀ قوی اوست - در زمین دیگران خانه میسازد و به جای آنکه کار خود کند کار بیگانه میکند جامعه نیز چنین است. جامعه مانند فرد، روح و شخصیت دارد مانند فرد احیاناً دچار تزلزل شخصیت و از دست دادن هویت میگردد ایمان به خود را و حس احترام به ذات و کرامت ذات را از دست میدهد و یکسره سقوط می.کند هر جامعه ای که ایمان به خویشتن و احترام به کیان ذات و کرامت ذات خویشتن را از دست بدهد به سقوط است اقبال معتقد است که جامعه اسلامی در حال
   حاضر در برخورد با تمدن و فرهنگ غربی دچار بیماری تزلزل شخصیت و از دست دادن هویت شده است «خود» این جامعه و «خویشتن» اصیل این جامعه و رکن رکین شخصیت این روح جمعی، اسلام و فرهنگ اسلامی است. نخستین کار لازمی که مصلحان باید انجام دهند بازگرداندن ایمان و اعتقاد این جامعه به «خود» واقعی او یعنی فرهنگ و معنویت اسلامی ،است و این است «فلسفۀ خودی».»
«اقبال در کتاب احیای فکر دینی در اسلام نهضت و ها بیگری را در حجاز و جنبش بهائیت را در ایران و قیام آتاتورک را در ترکیه اصلاحی و اسلامی پنداشته همچنان که در اشعار خود برخی دیکتاتورهای چکمه پوش کشورهای اسلامی را ستوده است این خطاها بر اقبال مسلمان مصلح مخلص نابخشودنی .است
»

ماهیت نهضت ها  را از راه‌های مختلفی میشه تشخیص داد: افراد و گروه هایی که بار نهضت رو به دوش میکشند، هدف های نهضت، شعارهای نهضت

طرف اران ماتریالیسم تاریخی معتقدند که افتصاد زیربنای جامعه است و هر جنبش اجتماعی انعکاسی از تضاد طبقاتی است. 
نهضت اسلامی برخاسته از خودآگاهی الهی و خدا اگاهی است. از اینکه طرفدار یک نفر یا دشمن یک نفر بشود آزاد است. او طرفدار عدل است نه عادل، دشمن ظلم است و نه طالم. طرفداری و دشمنی اش از عقده های روانی و شخصی ناشی نمی شود. اصولی و مسلکی است.

استعمارنو : یعنی شکل نامرئی و خطرناک استعمار ، چه از جنبه سیاسی، وه اقتصادی ‌ چه فرهنگی. 

هر مصلحی موفق شود این ۴ اصل را عمل کن  موفق خواهد شد:
خرافه زدایی و توجه افکار به اسلام راستین
سامان بخشیدن زندگی عمومی در مسکن و تغذیه و بهداشت و آموزش و پرورش
برقراری روابط انسانی بر اساس برادری و برابری و همسانی و احساس اخوت 
برقرارسازی مقررات و نظام حاکم طبق الگوی خدایی اسلامی


ارسطو جمله ای دارد: «اگر باید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد و اگر نباید فیلسوفی کرد باز هم باید فیلسوفی کرد.»  یعنی هر نوع انکار  فلسفه خود نوعی فلسفه است .

برخی میپندارند لازمه حرکت و جنبش این است که ثباتی در کار نباشد.
 اگر حرکت باشد، و هیچ ثباتی نباشد هرج و مرج است نه تماما. زندگی تغییر محض و ساده نیست، درون خود به عناصر بقا و دوام نیاز دارد. آنچه موجود متحرک از ان عبور میکند مرحله و منزل ایت، نه مدار و مسیر.اسلام نه حرکت است و نه متحرک. نه جنیش است و نه جنبنده. این جامعه ی اسلامی است که در مدار اسلام و صراط مستقیم در حرکت است. امام علی میگن اسلام در دست اموی ها مثل ظرفی است که وارونه شده و از محتوا خالی شده، ظرف سر حاش هست اما محتواش بیرون ریخته.

اسلام در ذات خود یک حقیقت است و نه یک مصلحت، هدف است و نه وسیله، اسلام ابزار نیست که در قرن ۱۶ جوابگو باشه . در قرن ۲۰ نه.

آفات نهضت:
۱- نفوذ اندیشه بیگانه: از طریق دشمنان نمونه در قرون اولیه اسلام. از طریق تحریف مثل اسرائیلیات، مجوسان و مانویان که اندیشه تای خود را با اسم اسلام وارد حدیث و تفسیر و... کردند.
۲- تجددگرایی افراطی: بزخی عوام زده هستند، تنها معیارشان سلیقه عوام است. عوام هم گذشته گرا هستند و به خال و اینده کاری ندارند. برخی به مسائل روز توجه دارند و سلیقه روز را معیار حق و باطل قرار میدهند.
تجدد گرایی افراطی یعنی اراستن اسلام به انچه اسلام نیست و پیراستن ان از انچه اسلام هست به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن.
۳- ناتمام گذاشتن. 
انقلاب عراق با پایمردی روحانیت شیعه بود، 
انقلاب مشروطه را روحانیت به ثمر رساند اما قمره اش را یک دیکتاتور برداشت کرد، برای مردم این سوظن پدید امد که رژیم استبداد از مشروطه بهتر است
در جنبش تنباکو روحانیت با لغو امتیاز رژی کنار کشید
۴- رخنه فرصت طلبان: اتقلاب فرزندخور نیست بلکه غفلت از نفچذ فرصت طلبان فاجعه میافریند.
سردار ملی و سالار ملی در گمنامی مامدند و فلان الدوله ها که زیر پرچم استبداد با اتچنقلابیون می جنگیدند و انها را اعدام میکزدند به صدراعظمی رسیدند. در دوره عثمان هم طریدها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور، اما ابوذر و عمارها تبعید.
۵- ابهام طرح های اینده
۶- تغییر معنی و تغییر جهت دادن ان یسه، انحراف مسیر از میت ها. نهضت خدایی باید برای خدا ادامه یابد.
جعاد با هوای نفس و پاک نگه داشتن اندیشه و نیت.

چه کسی جامعه را می سازد؟ به گفته ی امام علی کسی که این سه صفت را نداشته باشد: 
مصانعه یعنی ملاحظه‌کاری و سازشکاری و معامله گری. یعنی رودربایستی در اجرای امر خدا نداشته باشد. دوست و رفیق و خویشاوند را در کارها مداخله ندهد. مداهنه نکند یعنی ماست مالی و شیره مالب. سمبل نکند.
مضارعه یعنی مشابهت. خودش را همرنگ همان نقاط ضعفی مه مردم دارند نکند.  خودسازی مقدم بر جامعه سازی است. 
طمع بندگی. یعنی حریت و ازادی معنوی داشته باشد و اسیر پطامع نفسانی نباشد.

        

0