حق السکوت عمومیادبیاتشعرشعر ایران حق السکوت محمدمهدی سیار 3.8 28 نفر | 5 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 55 خواهم خواند 12 خرید از کتابفروشیها ناشر فصل پنجم شابک 9786005504743 تعداد صفحات 88 تاریخ انتشار 1398/11/29 توضیحات کتاب حق السکوت، شاعر محمدمهدی سیار. جایزه کتاب سال ایران لیستهای مرتبط به حق السکوت مجید 1401/11/24 کتاب شعر 48 کتاب کتاب های شعری که به دلم نشست... 0 53 یادداشتها محبوبترین جدید ترین زینب محمدقلیزاد 1401/3/9 حکایت من و باران که میگریست یکیست از آسمان به زمین کرده اند تبعیدم +مجموعه غزلی فوق العاده در یک کلام میتونم بگم محشر بود هم از لحاظ مفهومی هم از لحاظ قواعد شعری حرف نداشت 0 3 حسن فاطمی منش 1403/7/28 کتاب رو به صورت صوتی از طاقچه گوش کردم. موسیقی متن به قدری بلند بود که گاهی شعر خوانی در بینش گم میشد. اولین تجربه خواندن از آقای سیار و علاقه به خواندن بیشتر ازش... 0 1 سید محمدباقر ابراهیمی 1402/10/30 چه خلوت خوشی...-آرام زیر لب گفتی- و سجده کردی، جای تمام انسان ها تو یوسفی و مجازات یوسفی این است چنین دهند گواهی تمام قرآن ها یا موسی بن جعفر 0 12 محمدقائم خانی 1402/3/2 . حق السکوت عید زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه بهاری میرسد از راه و میگویند میروید گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه بگو چلهنشینان زمستان را که برخیزند به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه به استهلال میآییمت ای عید از محرمها به روی بامها هر شام با آیینه و با آه... سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان گلویی تر کنید ای تیغهای تشنه، بسم الله! کاش ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرفهای مرثیهخوانان دروغ بود ای کاش این روایت پرغم سند نداشت بر نیزهها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگ قصه کنعان دروغ بود حیف از شکوفهها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ، داغ زمستان دروغ بود فرودگاه آسمانی از ملخ، آسمانی از سیاه مینشیند ای زمین، در هیمن فرودگاه ذرهذره میجوند آنچه را که کشتهایم - گوشت هم شنیدهام میخورند گاهگاه!- شهر میشود پر از آدم آهنی ولی مرد آهنینمان، میرود ز یاد... آه مثل بره میشویم، روزمره میشویم سربهزیر سربهزیر، سربهراهِ سربهراه بیتهای شعرمان، ناصبور میشوند سر نمیزنند تا انتهای لااله کاش آسمان نبود، تا ملخ نمیپرید تا ملخ نمینشست، بر تن فرودگاه 0 1 سقا علمدار 1402/1/13 عجب شعرهایی بود. همیشه از شنیدن شعرهای آقای سیار شگفت زده میشم. چطور اینقدر خوب و به جا میتونه باشه همه چیز یک شعر؟ زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روايت کردهاند ارديبهشتي ميرسد از راه بهاري ميرسد از راه و ميگويند ميرويد گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه بگو چلهنشينان زمستان را که برخيزند به استقبال ميآييمت اي عيد از همين دي ماه به استقبال ميآييمت آري دشت پشت دشت چه باک از راه ناهموار و از ياران ناهمراه به استهلال ميآييمت اي عيد از محرمها به روي بامها هر شام با آيينه و با آه... سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان گلويي تر کنيد اي تيغهاي تشنه، بسم الله! «حقالسکوت» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/audiobook/53963 0 0