برگزیده شعرهای فریدون مشیری
آوارهنیمه شب بود و غمی تازه نفسره خوابم زد و ماندم بیدار،ریخت از پرتو لرزند? شمعسای? دسته گلی بر دیوار، همه گل بود ولی روح نداشتسایه ای مضطرب و لرزان بود،چهره ای سرد و غم انگیز و سیاهگوییا: مرد? سرگردان بود، شمع خاموش شد از تندی باداثر از سایه به دیوار نماند!کس نپرسید کجا رفت؟ که بود؟که دمی چند در اینجا گذراند؟ این منم خسته در این کلب? تنگجسم درمانده ام از روح جداست؟من اگر سایه خویشم یا رب!روح آوار? من کیست؟ کجاست؟
بریدۀ کتابهای مرتبط به برگزیده شعرهای فریدون مشیری
نمایش همهپستهای مرتبط به برگزیده شعرهای فریدون مشیری