لبخند باشکوه آقای گیل
خرید این کتاب از کتابفروشیها
من یه گیلم من غرور خودمو به این مفتی مچاله نمیکنم... یه بار غرور من شکست میدونی کی؟نبودی روزی که فرش ها رو لوله کرده بودن و مجسمه ها رو می آوردن پایین.وقتی سمسار اومد و با چند تا عمله میخواست کاشی ها و بودن زیر درخت شاه بلوط و غریبانه من توی مه نگاه میکردم و دلم از حال رفت و نشستم.
یادداشتهای مرتبط به لبخند باشکوه آقای گیل