همه ی اسب های زیبا

همه ی اسب های زیبا

همه ی اسب های زیبا

کورمک مک کارتی و 1 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

کتاب حاضر، داستانی با موضوع ماجراجویانه و از سری داستان های آمریکایی قرن بیستم است. در خلاصة داستان چنین آمده است: «جان گِرَدی کول» و «لیسی رائولینز» دو نوجوانی هستند که در تگزاس زندگی می کنند. آن دو، از خانواده های تقریباً سرشناسی بودند، امّا جنگ جهانی دوم، بسیاری از دارایی ها و خانواده های آن ها را از بین برده است. وقتی دو نوجوان از رسیدن به آرزوهای خود در تکزاس مأیوس می شوند، با اسب هایشان به سمت مکزیک حرکت می کنند تا در دنیای جدید به رؤیاهای خود جامة عمل بپوشانند. امّا سفری که می بایست برای آن ها تجربه، درس زندگی و رسیدن به خواسته ها را به ارمغان آورد، به سفری پر از خطر، اضطراب و کابوس تبدیل می شود.

یادداشت‌های مرتبط به همه ی اسب های زیبا

hatsumi

1402/03/04

            بهم گفت کسانی که در اثر آسیب جسمانی یا مرگ عزیزهاشون خیلی رنج کشیده اند پیوند فوق العاده قوی باهم دارند و معلوم شد درست میگفت. نزدیک ترین پیوندهایی که تجربه میکنیم پیوندهای اندوه هستند .عمیق ترین وابستگی از تالم ریشه میگیره.
صفحه۳۳۰ کتاب
spoiler alert♥️

داستان در مورد جان گردی و رائولیز هست که باهم تصمیم میگیرند شهررو ترک کنند و در میانه راه پسر نوجوانی به اون ها میپیونده ،پسر جوان ترس از صاعقه داشت و در یک شب بارونی از ترس صاعقه به یک چاله در زیر یک درخت پناه میبره و اون شب اسبش فرار میکنه ،جان گردی و رائولیز تلاش میکنن به پسر کمک کنن اسبش رو پیدا کنه و خودشون راهی مسیر میشن...
اوایل داستان یک داستان خیلی معمولی بود و برای من ریتم کندی داشت اما از صفحه صد به بعد قصه متفاوت میشه و روند داستان از توصیفات زیاد به سمت اتفاقات بیشتر میره،به نوعی داستان پویاتر میشه و همین داستان رو دلچسب میکنه،پایان داستان رو خیلی دوست داشتم اون قسمت دیوانه شدن جان گردی و پس گرفتن اسب ها و عشق ناکامش ،روی هم رفته داستان زیبایی بود،اگه یادم بمونه♥️