سرگذشت جامعه سیال

سرگذشت جامعه سیال

سرگذشت جامعه سیال

اومبرتو اکو و 2 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

«در سال 1985 ابتدا به صورت هفتگی و سپس یک هفته در میان، در مجله‌ی هفتگی «لسپرسو» شروع به نوشتن ستونی به نام «قوطی کبریت مینروا» کردم. عنوان آن، به قوطی کبریت‌های قدیمی اشاره داشت با دو تکه فضای سفید در داخلش که جان می‌دادند برای یادداشت‌های کوتاه… این مقالات معمولا ملهم از وقایع روزمره بودند، البته نه همیشه، چون یک شب ممکن بود یک صفحه از هرودوت، افسانه‌های برادران گریم یا کمیک ملوان زبل را دوباره بخوانم و ایده‌ای به ذهنم برسد… اما بین سال‌های 2000 تا 2015 بیش از چهارصد مقاله نوشته بودم و احساس می‌کردم بعضی از آن‌ها را می‌توان از خطر نابودی نجات داد. فکر می‌کنم بیشتر قسمت‌های این ستون را که در این کتاب جمع‌آوری شده‌اند، می‌توان بازتابی از جنبه‌های مختلف «جامعة سیال»مان در نظر گرفت که در ابتدای همین اثر نیز در موردش نوشته‌ام».

یادداشت‌های مرتبط به سرگذشت جامعه سیال

            به نام او

🔹در واقع هر کتابی را که از «امبرتو اکو»  بیابم به‌شرط آنکه تکراری نباشد، امری که در بازار کتاب ایران رواج دارد یعنی چاپ اثری با نام‌های متفاوت، و یا ترجمه بدی نداشته باشد، می‌خرم و می‌خوانم. 
اکو نویسنده و متفکری فهیم و منصف است که خواندن آثارش ولو نوشته‌های ژورنالیستی مغتنم است مثل همین کتابٍ «سرگذشت جامعه سیال»
این کتاب دربردارنده بیش از صد یادداشت کوتاه از این نویسنده ایتالیایی‌ست که او در فاصله سال 2000 تا 2015 (یعنی یک سال قبل از مرگش) در مجله هفتگی «لسپرسو» نوشته است.
یادداشت‌ها دربردارنده موضوعات مختلفی‌ست از مسائل سیاسی و اجتماعی روز تا تفکرات فلسفی و نشانه‌شناختی اکو از مقولاتی چون ادبیات، اسطوره، دین، فضای مجازی و سایر دلمشغولی‌های او.
سطح همه یادداشت‌ها یکسان نیست برخی خواندنی‌تر است و برخی به دلیل زمان‌مند بودن و مکان‌مند بودن برای خواننده غیرایتالیایی یا غیراروپایی چندان جذاب نیست ولی آنچه برای من که اکو را به‌عنوان یک رمان‌نویس و متفکر می‌ستایم این است که او با تمام این عناوین، خود را یک شهروند عادی می‌داند و بر خود لازم می داند که نظر خود را در باب مسائل روز ابراز کند او دچار نخوت و خودبرتربینی روشنفکران (به‌خصوص روشنفکران وطنی) نیست. او در این یادداشت‌ها سعی می‌کند نظر خود را به‌دور از هیجانات با خوانندگان خود در میان بگذارد و این نکته کم‌اهمیتی نیست.

🔸در آخر بخشی از آخرین یادداشت کتاب را که به نظرم جالب آمد و اکو آن را در سال ۲۰۱۵ نوشته، به اشتراک می گذارم:
«از میان هفت میلیارد نفر جمعیت این سیاره، خواه‌ناخواه تعدادی آدم احمق وجود دارد که بسیاری از آنها عادت داشتند در کافه‌ها، یاوه‌های خود را به خورد دوستان یا بستگان دهند و بنابراین عقایدشان هم در یک دایره محدود باقی می‌ماند. اکنون دیگر بسیاری از این افراد می توانند نظرات خود را در شبکه‌های اجتماعی بیان کنند. بنابراین نظرات این گروه، به دست مخاطبان زیادی می‌رسد و با بسیاری از نظرات افراد موجه، ترکیب می شود.
لطفاً توجه داشته باشید که اشاره من به آدم‌های احمق، دلیل نژادپرستانه* ندارد. هیچ‌کس -با اندکی استثنا- به‌خاطر شغل و حرفه‌اش احمق به‌شمار نمی‌رود، اما کسی که فروشنده‌ای ماهر، جراحی زبردست یا کارمند نمونه بانک است، می‌تواند درباره مسائلی که اطلاعی از آن ندارد یا حتی به اندازه کافی به آن فکر نکرده، چیزهایی احمقانه بگوید. واکنش‌ها در فضای اینترنت فوری و بدون فکر است.»

* به نظرم عبارتِ نژادپرستانه ترجمه دقیقی نیست.