داستان های آقای کوینر
استاد فلسفه ای نزد آقای کوینر آمد و از دانایی خود تعریف کرد. آقای کوینر پس از کمی مکث گفت: «تو همه چیزت باعث زحمت است: نشستنت، حرف زدنت و فکر کردنت.» استاد فلسفه عصبانی شد و گفت: «درباره خودم نمی خواستم چیزی بدانم بلکه درباره محتوای آنچه که گفتم.» آقای کوینر گفت: «حرفات محتوایی نداشت. تو را می بینم که کورمال راه می روی ولی آنگونه که می بینم راهی به مقصد نمی بری. مبهم و گنگ حرف می زنی و در حرفات هیچ روشنایی وجود ندارد. با دیدن رفتارت هدفت توجه مرا جلب نمی کند.»
یادداشتهای مرتبط به داستان های آقای کوینر