سه راه سرگردون

سه راه سرگردون

سه راه سرگردون

2.4
7 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

1

سه راه سرگردون، داستان مردی است که در کنار همسر و تنها دخترش زندگی آرامی را سپری می کنند. البته این آرامش ظاهری است و زن و شوهر داستان، تفاهم چندانی با هم ندارند؛ اما همین آرامش ظاهری نیزچندان دوامی ندارد؛ پیامکی برای مرد می رسد و زندگی آنها را دستخوش تحولاتی می کند.

یادداشت‌های مرتبط به سه راه سرگردون

            سه راه سرگردون داستان یا فیلمنامه؟
چه داستان¬هایی قابلیت تبدیل شدن به فیلمنامه را دارند
داستان¬نویسی چه تفاوتی با فیلمنامه¬نویسی دارد؟ آیا اگر داستان نویسان اقدام به فیلمنامه¬نویسی کنند موفق-ترند یا اگر فیلمنامه¬نویسان اقدام به داستان¬نویسی کنند؟ پاسخ سؤال اول به¬صورت مبسوط در این مقال نمی-گنجد و خود نیازمند یک مقاله¬ئ جداگانه است. و سؤالات بعد هم پاسخ دقیق و واضحی ندارد. همه¬ئ این امور نسبی است. اما چیزی که واضح و روشن است این است که فیلمنامه به شدت به داستان وابسته است.  هر فیلم یا سریال یک قصه مُصور است و در دل یک داستان خود دارد. حتی فیلم¬های مستند هم بر اساس یک طرح و داستان پیش می¬روند. ما وقتی به صورت شفاهی ماجرای یک فیلم را برای کسی روایت می¬کنیم در واقع داستان آن فیلم را روایت می¬کنیم. اگر داستانی نباشد، فیلمی هم نیست. اما آیا همه¬ئ داستان¬ها قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم را دارند؟ مثلاً داستانی که بخش اعظمی از ماجراهای آن در ذهن راوی می-گذرد. داستان¬هایی سرشار از تک¬گویی¬های درونی و فلسفه¬بافی¬های یک راوی. قطعاً خیر. همه¬ئ داستان¬ها چنین قابلیتی ندارند. داستان¬ اگر قرار باشد تبدیل به فیلم شود باید نمایشی باشد. یعنی پر از صحنه و دیالوگ باشد. باید شخصیت¬ها و صحنه¬ها داستان را پیش ببرند و سهم راوی در این پیش¬برندگی کمتر باشد. هرچقدر ریتم صحنه¬ها تندتر باشد و هرچقدر شخصیت¬ها کنش و دیالوگ بیشتری داشته باشند اثر به فیلمنامه نزدیک-تر می¬شود. «رضا رسولی» یکی از نویسندگانی است که آثارش چیزی مابین داستان و فیلمنامه است. داستان-هایی پر از صحنه، دیالوگ و کنش و واکنش. اما به¬طور خاص کتاب «سه راه سرگردون» را از این نظر بررسی می¬کنیم. کتابی با درونمایه¬ئ فساد مالی، فساد اخلاقی و پدیده¬ئ آقازادگی و روابط مسموم اداری. « حاج¬آقا کیان! قبول دار که تنوع¬طلبی هم یه جور مرضه. اما قبول کن وقتی جامعه به جای ازدواج رو به اشتغال زن¬ها می¬آره و زن¬ها چشم به هم می¬زنند، می¬بینند در آستانه¬ئ چهل¬سالگی مجرد قطعی شده¬اند...» نویسنده این کتاب را با زاویهء دید نمایشی یا سوم شخص روایت کرده است. «پشت دستش که خیس شد، فهمید حسنا برگشته است. با دست و رویی شسته، مثل گل خندان ایستاده بود جلوی کیان. سه خانم از دستشویی خارج شدند» انتخاب زاویه¬ئ دید نمایشی هم یکی از اشتراکات داستان و فیلمنامه است. در این زاویه¬ئ دید فقط رفتار و گفتار شخصیت¬ها برای مخاطب به نمایش گذاشته می¬شود. مخاطب از روی گفتار و کردار شخصیت¬ها به ماهیت درونی آنها پی می¬برد. هنگام فیلم دیدن هم دقیقاً همین اتفاق رخ می¬دهد. ذات هیچ¬کس آشکار نیست. گرچه در بعضی از فیلم¬ها درونیاتِ یکی یا تعدادی از بازیگران به صورت حدیث نفس و با صدای بلند برای مخاطب پخش می¬شود. اما این موارد استثناء هستند و عمومیت ندارند. به علاوه اینکه گاهی نشانه¬ئ ضعف فیلمساز در شخصیت¬پردازی است. در صورتی که داستان¬نویس هنگام انتخاب زاویه¬¬ئ دید سوم¬شخص به هیچ¬وجه وارد درونیات شخصیت¬ها نمی¬شود و حالات¬شان را فقط با رفتار و گفتار آنها به نمایش می¬گذارد.« گاز می¬داد و گریه می¬کرد. اشک¬هایش تا دکمه¬ئ دوم پیراهنش را خیس کرده بود. شیشه¬های عینکش تار شده بود.» انتخاب زاویه¬ئ دید سوم¬شخص، پیش¬برندگی بر اساس دیالوگ، عدم دخالت راوی در روایت داستان، تنوع صحنه و... این اثر را به فیلمنامه نزدیک کرده است.