یادداشت‌های سمیرا (32)

سمیرا

سمیرا

1403/9/6

        و بالاخره مجموعه قصه های همیشگی به پایان رسید...🥲
ولی چجوری فراموش کنم الکس و کانرو؟ 
خداروشکر جلد آخر دوباره مثل جلدهای اول عالی و پر از هیجان بود.
با این مجموعه زندگی کردم و دوست داشتم تا ابد از مشکلات و دردسرای دنیای قصه ها بخونم و استرس اینو داشته باشم که چجوری تموم میشه. 
درسته این مجموعه برای نوجوانانه ولی هرآدمی نیاز داره برگرده به دوران کودکیش و با همه ی قصه های اون دوران دوباره روبرو بشه و خاطراتش زنده بشه. 
فقط چندتا چیز واسم توی داستان مبهم تموم شد:
چرا ترول‌بلا توی سینه ی هیزم شکن حلبی جا شد؟ مگه نباید دیوها بزرگ باشند؟ چرا اینقدر کوچیک بود که توی سینه ی یه نفر جا بشه؟😂
و دوست داشتم بازم ادامه پیدا کنه و بفهمم وقتی  نوه ی کانر هم به دنیای قصه ها میره چه اتفاقاتی میافته؟
چرا کانر به بچه هاش هیچی از زندگیش نگفته بود و نبرده بود اونارو به دنیای قصه ها؟
آخرش بچه هاش میبرنش آسایشگاه یا یکاری میکنه تا جادو رو باور کنن؟
کاشکی منم مثل شارلوت یه ملاقاتی با نویسنده ی کتاب  داشته باشمو ازش سوالاتمو بپرسم.😂
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

سمیرا

سمیرا

1403/8/13

10

سمیرا

سمیرا

1403/7/28

          چقدر زیبا رابطشو با پدرش به تصویر کشیده بود ...
 با احترام و ارجی که به پدرش داشت تمام رفتارها و کارهایی که باعث شده بود روی زندگیش تاثیر بذاره و از او بترسه یا از بعضی کارها زده بشه و دوری کنه رو توی نامه ای براش نوشته بود.
از اون کتابهاست که با خوندنش یه جاهایی حس می کنیم دقیقا  زندگی خودمونه و این حرفا همیناست که هردفعه از اطرافیان میشنویم! 
شاید بعضی از رفتارهاش و حرفهایی که زده بود به چشم بقیه کوچک بیاد و بگیم مگه چی گفته بود که اینقدر روش تاثیر گذاشت یا بهش بگیم  زودرنج و حساس !! ولی ممکنه روی زندگی اون فرد تاثیر عمیقی بذاره و تا سالها یادش بمونه...
خودماهم بدون اینکه توجه و تاملی روی رفتارها و حرفامون بکنیم خیلی وقتا باعث شدیم طرف مقابلمون یه حس بدی بگیره  و روی عملکرد و رابطه هاش یا هرجنبه ی دیگه ای از زندگیش تاثیر بذاره.
و وای به حال نسلی که قراره با همین سبک تربیتی بزرگ بشوند و یه کشورو تشکیل بدند و اداره کنند و با این مشکلات سلامت روانشون بخواهند یه نسل دیگه رو پرورش بدهند و این دور همینطوری ادامه پیدا کنه بدونه اینکه هیچکدومشون تلاشی برای تغییر بکنند...


        

4

سمیرا

سمیرا

1403/6/19

          این جلد هفتمه اما بعد از جلد اول بخونید.
داستان درمورد یه شرکتی هست که غیرقانونی روی انسانها و حیوانات آزمایش وحشتناکی انجام داده و خیلی سال قبل دستور قتل یکی از آدمهای خودشون رو دادند و الان یه نفر در پی انتقام قتل اون فرده و میخواد دست این شرکت رو برای کل دنیا رو کنه ولی با ورود پلیسها به این ماجرا شرایط پیچیده تر میشه.
انگار فیلم و بازی این کتاب هم هست و اگه قبل از خوندن کتاب میدونستم حتما فیلمشو نگاه میکردم.
کتاب هیجان خاص خودشو داره ولی وقتی واقعا این هیولاهای توی کتابو با چشم ببینی که چجورین خیلی هیجان انگیزتره تا اینکه فقط با توصیفات کتاب یه تصویر خیالی واسه خودت بسازی.
در کل اگه اهل فیلم هستید که سراغ کتابش نیاید ولی اگه اهل فیلم نیستید پیشنهادش میکنم کتاب خیلی خوب و روانی هست و هر جلد هم تعداد صفحات کمی داره و میتونید سریع پیش برید.
اول فکر میکردم داستان فقط درمورد یه ویروسی هست که پخش شده و آدمها شبیه زامبی شدن ولی خیلی تخیلی تره و از زامبی هم فراتر رفته و یه مقدار جذابیتشو برای من از دست داد.

        

4

سمیرا

سمیرا

1403/6/10

          سیاه خون رو بیشتر از جلد اول دوست داشتم، هیجان این جلد  بیشتر بود .
کتاب رو همین الان که دارم این یادداشت رو مینویسم تموم کردم و دوست دارم حس و هیجان خودمو که از خوندن داستان گرفتم اینجا ثبت کنم که وقتی دوباره این متنو می‌خونم همین حس و حال الانم بیاد تو ذهنم و منو دوباره ببره پیش کتاب و شخصیتهاش.
 توصیف هایی که در مورد دنیای جوهری نوشته شده بود عالییی بود میتونستی قشنگ اون دنیارو پیش خودت تجسم کنی و دلت بخواد توهم مثل شخصیتهای داستان وارد کتاب بشی. یه جاهایی از کتاب قشنگ حرص آدمو در میاورد مخصوصا اون قسمتهایی که مگی و فرید سرخود تصمیمای بچگانه میگرفتند و کل داستانو بهم میریختند، امیدوارم توی جلد سوم دیگه دست از اینکارهاشون بردارن و عاقلتر بشن🥲 بیشتر از همه دلم برای الینور سوخت از اول هم نباید اونو وارد ماجرا می‌کردند بیچاره دوبار خونش کلا نابود شد دفعه اول که دوباره به چه سختی اون همه قفسه رو پر از کتاب کرده بودولی  کارهای بقیه باعث شد دوباره کتابهاش نابود بشند منکه جای الینور بودم به جای اینکه دل تنگ بقیه بشم و دوست داشته باشم برم پیششون دلم میخواست کلا از زندگیم بیرونشون کنم.
حداقل امیدوارم همونطور که فرید گفت این داستان پایان خوبی داشته باشه.
        

5