گاهی طنز بود ولی اگر بود، طنزی تلخ بود. خیلی حرفهای ناگفته نوشته شده بود و میتوانستم همهشان را در تهران (تحران...) ببینم و درک بکنم و آهی بکشم و ادامهی کتاب را بخوانم. نمیخواستم الان تمامش کنم ولی جوری جالب بود که تا تهش ایستادم... هر تهرانی، اصفهانی، مشهدی و هرکسی که در شهرهای شلوغ، چه ایران و چه خارج از ایران زندگی میکند، نیاز دارد این کتاب را بخواند.
من اولش کمی گیج شدم پس اینجا میگم که این کتاب داستان نیست و فکر کنین دارین دایرةالمعارفی در مورد تهران، از زبان تهرانیهای سال ۱۴۷۳ میخونین و ببینین با الان چه فرقی داره... دیگه چیزی نمیگم باید خودتون بخونین...