یادداشت‌های محمّد صالحی بابادی (142)

          خیلی بیشتر از چیزی که انتظار بود، مختصر بود، در حدی که به تعداد زیادی از جنگ‌های رسول خدا، حتی اشاره هم نشده بود، در حالی که نویسنده حدود ۶۰ صفحه را به مناظرهٔ اسکافی و جاحظ دربارهٔ برتری اسلام امیر المؤمنین بر اسلام ابوبکر اختصاص داده. مطلب، مطلبی صحیح هست؛ امّا با عنوان کتاب تناسبِ آنچنانی ندارد.
نویسنده در پایان کتاب، روایت مسمویت پیامبر در خیبر را نقد کرده و  روایت لُدَد که مستمسک عدّه‌ای برای مسمومیت پیامبر به دست بعضی از همسرانش هست را ذکر می‌کند و نقد نمی‌کند، در حالی که آن هم محلّ نقد است، بلکه مرحوم آقای نجمی در کتاب «سیری در صحیحین»، این روایت را جعل برای توجیه رفتار عمر بن خطاب در ماجرای دوات و قلم دانسته. عجیب‌تر آن است که نویسنده برای اثبات شهادت رسول الله به روایتی در صحیح مسلم استناد کرده که می‌گوید امت اسلام، دقیقاً به اموری مبتلا خواهد شد که یهود بدان مبتلا شدند. سپس در استدلال، ادامه داده که یهود هم قتل انبیاء را انجام دادند. چنین استدلالی پذیرفتنی نیست؛ زیرا التزام به عموم گستردهٔ این روایت، پیامدهایی دارد که فکر نمی‌کنم کسی بدان ملتزم شود؛ از جمله اینکه یکی از ابتلاهای یهود، تحریف کتاب‌های آنان بوده. آیا نویسنده حاضر است بپذیرد که با تمسک به این روایت، تحریف قرآن هم ثابت می‌شود؟!

در نهایت، مطالعهٔ این کتاب را برای آشنایی مختصر با تاریخ اسلام توصیه نمی‌کنم و به نظرم، جلد نخست کتاب تاریخ اسلام مرحوم مهدی پیشوایی را برای مطالعه توصیه می‌کنم. 
        

1

          از بعضی‌ها حرف‌هایی شنیده بودم دربارهٔ این کتاب. به نظرم بعضی از اظهارنظرهایی که شنیده بودم، واقعاً کم‌لطفی در حقّ کتاب و نویسنده بودن؛ مثل اینکه یه منبری گفته بود: «این کتاب هر چی ما سَرِ منبر میگیم رو آورده اعلام کرده به عنوان بی اعتبار» یا اینکه کسی گفته بود این کتاب صِرفاً روی سندپژوهی تکیه داره و اعتبارسنجی رو ناقص انجام می‌ده).

شاید توی بعضی موارد بشه به نویسنده نقد وارد کرد. با وجود این، به نظرم توی غالبِ موارد، نویسنده درست عمل کرده و بیشتر مواردی که توی این کتاب ذکر شده، واقعاً بی اعتبار هستن.

البته در هر صورت، نقد مشهورات کار مشکلی هست؛ هم برای نقد کننده، هم برای کسی که اون مطلبِ مشهور رو جزئی از هویت خودش به شمار میاره؛ امّا به نظرم باید باب این کار رو باز کرد و پیش رفت...

موقع مطالعهٔ کتاب، یادداشت‌هایی توش نوشتم. از حجم فعالیت و تحقیق حدیثی نویسنده خبر ندارم. ظاهر کتاب این بود که تتبع ایشون زیاده؛ امّا به نظرم بهتر بود روی محتوا توی بعصی جاها بیشتر کار بشه. به عنوان مثال، بعضی جاها نویسنده از معیار مخالفت با قرآن برای ردّ روایت استفاده کرده، در حالی که خودِ این مخالفت به نحوهٔ شایسته بیان نشده ظاهراً (بخش نقد حدیث باهِتوهُم، ص ۱۷۲) یا بعضی جاها می‌شد نقدهای بیشتری ذکر کرد؛ مثل نقد روایت تکبّر یوسف(ع) در مواجهه با حضرت یعقوب(ع)، ص ۱۲۷-۱۲۸.

بعصی قاعده‌ها در نقد حدیث هم واقعاً نیاز به تنقیح دارن، در حالی که نویسنده مدام از اون‌ها استفاده کرده؛ مثال: یکی از نشانه‌های کذب خبر، اینه که متواتر نشده باشه، در حالی که محتواش به گونه‌ای هست که شأن تواتر داره (مِن عَلائِمِ کِذبِ الخَبَرِ عَدَمُ تَواتُرِ ما مِن شَأنِهِ أن یَتَواتَرَ). به نظر میاد «شأنیّت تواتر» باید مشخص بشه. کجا چنین شأنی وجود داره و کجا وجود نداره؟ در واقعهٔ کربلا هم به نظر میاد خیلی از اتفاقات، به نحو متواتر نقل نشده‌ن، در حالی که خیلی عیان و عَلَنی پیش اومدن. آیا «شأنیت تواتر» اینجا هم وجود داره؟ اگه وجود داشته باشه، یعنی باید خیلی از اتفاقاتی که توی منابع قدیمی ذکر شده‌ن رو منکر بشیم؟ آیا کسی به همچین مطلبی ملتزم می‌شه؟

در هر صورت، به نظرم نقد حدیث، کار مشکلی هست. نویسنده هم این کتاب رو توی سال ۱۳۹۷ چاپ کرده‌ن، در حالی که فقط حدود ۲۰ سال سنّ داشته‌ن. حقیر به عنوان کسی که همسنّ ایشون هستم و چند ساله مطالعات و تحقیقات حدیثی دارم، فکر می‌کنم کار نقد حدیثی، احاطه و تسلّط و تتبّع بسیار زیادی می‌خواد. ممکنه شخصی بهرهٔ هوشی بالایی هم داشته باشه و بتونه توی سنین پایین‌تر، به درجات علمی خاصّی برسه، امّا به نظر میاد بهرهٔ هوشی بالا، برای خیلی کارها «کافی» نیست.

در هر صورت، با وجود اینکه با نویسنده اختلافاتی دارم (چه علمی، چه حتی سیاسی)، براشون دعای موفقیت دارم.
        

2

7

          کتابچۀ کوتاهی بود شامل تقریر سخنران‌های سمینار نقش ادبیات عربی در فرایند استنباط، به قلم آقای سیّدمرتضی حسینی کمال‌آبادی، که از شاگردان استاد علیدوست و مدیر پژوهشکدۀ ادیب فقه جواهری هستند. سخنران‌هایی که گفتار آنان در این کتاب دیده می‌شوند، عبارت‌اند از: استاد حسینی بوشهری، استاد فاضل لنکرانی، استاد قائنی نجفی، استاد ربانی بیرجندی.
مثال‌های کاربردی خوبی برای بیان نقش ادبیات عرب در استنباط بیان شده که خواندنی است. اطّلاع ندارم که این سمینار ادامه داشته یا خیر؛ امّا این کتابچه برای بیان افزایش انگیزۀ طلبه‌هایی که در حال مطالعۀ ادبیات عرب هستند، مفید به نظر می‌رسد.
از امتیازهای کتاب، می‌توان به این اشاره کرد: سخنران‌ها، لابه‌لای مباحث خویش، به بعضی از منابع ارجاع داده‌اند. تهیه‌کنندگان کتاب، برای سهولت مطالعه، بخش‌هایی که بدان ارجاع داده شده را نشانی داده‌اند و متن ارجاع را نیز درج کرده‌اند.
جا داشت که متن ارجاع‌ها نیز اندکی ویراستاری شود تا شکیل‌تر و زیباتر شود.
        

0

          از مجموعه‌کتاب‌هایی هست که دربارۀ ازدواج توی کتاب‌خانه‌ام دارم. این کتاب، تمرکز بر سیرۀ همسران علما دارد و تلاش می‌کند با واکاوی سیرۀ همسران علما و ذکر نمونه‌هایی از رفتارهای آنان، آنچه برای زندگی مشترک با حوزویان و طلّاب و علما نیاز هست را بیان کند. از این جهت، این کتاب شباهت به کتاب «عاشقانه‌های عالمانه»، نگاشتۀ محمود مقدّمی (نشر مهرستان) دارد و به نظر می‌رسد مطالعۀ این دو کتاب در کنار یکدگر، مفید است؛ هرچند کتاب «عاشقانه‌های عالمانه»، نگاهی افزون بر زندگی مشترک با عالمان دارد و به نکته‌های دیگری نیز توجّه کرده. به بیان کامل‌تر، کتاب آقای مقدّمی همۀ آنچه اشخاص در زندگی خانواده با طلّاب نیاز دارند را ذکر کرده؛ از قبل از ازدواج تا بعد از آن، در حالی که این کتاب، بر زندگی مشترک تمرکز دارد.
از آنجا که مخاطبِ ویژۀ این کتاب، کسانی است که قصد زندگی مشترک با روحانیان و طلّاب را دارند، مطالعۀ این کتاب را به این دسته توصیه می‌کنم.
        

5

0

          فرصتی دست داد تا بتوانم این کتاب وزین را مطالعه کنم. دعای هفتم صحیفۀ سجّادیّه از دعاهای رایج در زمان همه‌گیری ویروس کرونا بود. در آن زمان، این دعا را بدون آنکه شرحی از آن مطالعه کنم، می‌خواندم؛ ولی با مطالعۀ این کتاب، توانستم متوجّه شوم که چه معارف عمیقی در این دعای کوتاه نهفته است. نمی‌توانم ادّعا کنم که معارفِ عمیق این دعا را ادراک کرده‌ام؛ ولی حدّاقل می‌توانم بگویم این را متوجّه شده‌ام که معارفی ژرف در این دعا نهفته شده (هرچند کسی همچون من، عُمقِ این متن را متوجّه نشود).
نویسندۀ محترم در این کتاب، تلاش دارد که معارفی که در این دعا وجود دارد و بر آن‌ها تأکید شده را به مخاطب نشان دهد. از این جهت، معارف اعتقادی و اخلاقی عمیقی در این دعا وجود دارد؛ از جمله در بارۀ توحید و رابطه با خدا و نحوۀ نیایش با او.
به نظر می‌رسد این کتاب می‌تواند نمونۀ خوبی باشد برای اینکه به دیگران نشان دهیم در ادعیّۀ گران‌قدرِ ما، چه معارف والایی نهفته است. به امید آنکه به مرور، بیشتر با ادعیه و معارفِ موجود در آن‌ها آشنا شویم.
        

8

          قصد داشتم این کتاب را در ایّام فاطمیّه مطالعه کنم. به‌جهت برنامه‌هایی که در آن زمان برایم پیش آمد، مطالعۀ این کتاب هم دچار تأخیر شد. امروز توانستم فرصتی برای مطالعۀ این کتاب کنار بگذارم.
همان‌گونه که از نام این کتاب پیداست، این کتاب بر فعّالیّت‌های حضرت زهرا(س) پس از درگذشت پیامبر(ص) تأکید دارد. برای به‌دست آوردن تحلیلی صحیح از ماجراهای آن زمان، نویسنده تنها به ذکر وقایع بسنده نکرده، بلکه نگاهی به گروه‌های موجود در جامعۀ اسلامیِ پس از پیامبر(ص) دارد. نویسنده از سویی نگاه به اهداف حرکت حضرت زهرا(س) دارد و از سوی دیگر، نگاهی به عوامل دشمنی بعضی از گروه‌های آن زمان، با حضرت زهرا(س).
مسئلۀ دیگری که نویسنده گاهی به آن گریزی می‌زند، علّتِ تفاوت ظاهری در عملکرد حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) است که باعث شبهه در ذهن بعضی از افراد شده.
در فصل پنجم (فصل یکی مانده به آخرِ کتاب)، نویسنده عنصر مظلومیّت و جایگاه آن در نگاه مذهب تشیّع را بررسی می‌کند. در نگاه وی، مظلومیّت عنصری است که حضرت زهرا(س) در حرکت خویش از آن استفاده کرده.
در فصل ششم که فصل نهایی کتاب است، نویسنده به نقد و بررسی بعضی از احادیث معروف دربارۀ فضائل حضرت زهرا(س) گریز زده. بعضی از این احادیث، بسیار معروف هستند؛ ولی از نگاه نویسنده، این احادیث دچار اشکال محتوایی هستند و احتمال زیادی وجود دارد که این احادیث، ساخته و پرداختۀ دست‌هایی باشد که قصد داشتند حرکت حضرت زهرا(س) را ضعیف کنند.
مطالعۀ این کتاب را به افرادِ علاقه‌مند به تاریخ اسلام و سیرۀ معصومان و تاریخ تحلیلی توصیه می‌کنم.
        

7

          این کتاب، شاملِ پنج رساله می‌شود (برعکس آنچه که در پشت کتاب نوشته شده که از چهار رساله تشکیل شده). یک رساله شاملِ پاسخ شیخ مفید به پرسش‌هایی است که برای وی فرستاده شده و این پرسش‌ها، رنگ و بوی مهدویّت داشته. چهار رسالۀ دیگر، در بخش دوم کتاب ذکر شده و آن‌ها نیز دربارۀ امام زمان(عج) هستند.
آنچه دربارۀ کتاب به ذهن می‌آید، آن است که شیخ مفید با استفاده از دلیل و استدلال و با دوری از فحش و دشنام، به خوبی توانسته در مسئلۀ مهدویّت از عقیدۀ تشیّع دفاع کند و به نظر می‌رسد امروزه نیز به این روش احتیاج زیادی وجود دارد، برعکس آنکه بعضی از افراد اوجِ تلاش خویش را در این خرج کرده‌اند که به مخالفان مذهبی خویش فحش و دشنام دهند.
از نظر چاپ، اشکال‌هایی به این نسخه وارد است؛ از جمله آنکه برای بعضی از احادیث، منبعی در پاورقی ذکر نشده و شایسته بود که دست‌اندرکاران، به این اهتمام ورزند. نکتۀ خیلی منفی در این کتاب، آن است که هیچ فهرستی از منابع در پایان کتاب درج نشده!
نگارندۀ این یادداشت امیدوار است که این اشکالات در چاپ‌های بعدی اصلاح شود. إن‌شاءاللّٰه.
        

4