یادداشتهای مطهره وطنی (1)
1401/4/20
کتاب رو اول به عنوان کتاب با زمینهی مذهبی و دوم کتاب نوجوان نپسندیدم. نمیدانم هدف نویسنده از اینکه شخصیتهای اصلی اصلا زمینهی مذهبی ندارند این بوده که نشان دهد جوانمردی و ضامن دیگران شدن ربطی به دین ندارد؟ درست است داستان با پسری مذهبی آغاز میشود اما در ادامه شخصیتهای اصلی داستان طوری که بهنظرمیرسد قید و بندی ندارند. در راه مشهد به تهران از شب تا صبح و فردایش که دختر از صبح تا غروب میخوابد حرفی از نماز نیست اصلاً. جایی اشاره میشود که حجابش هم کامل نیست. دو شخصیت مثبت یکی پسر مشهدی و دیگر مرد اهل جبهه هر دو ذیل و رام همین خانوادهی غیر مذهبیاند. یکی در وسط داستان به آنها میپیوندد و یکی آخر داستان که معلوم است قرار است با دختر جوش بخورد. یک بخشی که اصلاً جالب نبود، تأکید چندبارهی مادر بر این بود که خیلی از کار پسرش که زده بود شیشهی یه مغازهدار را به خاطر تهمت نابجا شکسته بود خوشش آمده. درست است تهمت نابجا بود اما این شکستن شیشه که حقالناس بود را دائم بولد کردن اصلا جالب نبود. از طرف کسی که شخصیت مثبت داستان محسوب میشد. بخش اعظم داستان هم که حول این بود که پسری میخواست دختری را در دانشگاه تور کند و به هیچ وجه مناسب نوجوان نبود. همین داستان ضعیف هم بود. الفاظ نامناسب هم وجود داشت. از این انتشارات انتظار چنین کتابی نداشتم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
3