یادداشتهای زهرا زینالی (1) زهرا زینالی دیروز زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 51 کتاب زندگی در پیش رو مومو پسرکی ده ساله که پدر و مادری ندارد پیش یک پیرزن یهودی که روسپی بازنشسته ای است،زندگی می کند و تعدادی بچه های زن های هرزه دیگر که به دست آن پیرزن یهودی سپرده شده اند. وقتی دیدم،مومو کاراکتر اصلی داستان و راوی داستان،مسلمان است،شاخک هایم تیز شد. مگر می شود نویسنده یهودی،کاراکتر اصلی و مثبت داستانش را یک مسلمان معرفی کند؟ داستان را ادامه دادم تا مچ رومن گاری را بگیرم.آخرش هم موفق شدم. وقتی وسط های داستان،پدر مومو یا همان محمد که به او مومو می گویند،وارد ماجرا شد،نویسنده آن چیزی که می خواست به خورد ملت دهد،داد و در رفت. پدر مومو مسلمان عربی معرفی شد که چند زن روسپی را پیش خود نگه می داشت و درآمد زندگی اش را از آن زن ها به دست می آورد و یکی از آن زن ها را که خیلی دوست داشت و باردار شده بود و محمد را به دنیا آورده بود و بعد پدرش آن زن را از شدت دوست داشتن زیاد،کشته بود.پدر محمد در داستان،مردی دیوانه و بیمار معرفی می شود که بعد از سال ها بستری بودن در بیمارستان به دنبال پسرش آمده و مومو از او هم می ترسد و هم چون پیش پیرزن جهود زندگی کرده و از قضا زنک جهود خیلی مهربان است،راضی نمی شود زن جهود را بگذارد و برود. خلاصه اینکه در کل داستان،یهودها خیلی مهربان و البته خیلی بیچاره جلوه داده شده اند و خلاصه تر اینکه،گول این نویسنده های یهودی را نخوریم🥴 0 0