یادداشتهای فاطمه بهمنی (2) فاطمه بهمنی 1402/2/14 تو هم به مدرسه بیا، کانگوروی آبی! اما چیچسترکلارک 4.2 4 لی لی میخواد بره مدرسه جدید. خاله ش واسش یه جامدادی جدید میخره. مامانش برای کانگوروی آبی یه کیف کوچولو درست میکنه. بعد خاله ش یه جعبه برای سامبجیج(ساندویچ) میذاره و واسه کانگوروی آبی یه ظرف کشمش. بعد میره مدرسه ش. لی لی میگه وایسید فکر کنم کانگوروی آبی دلش درد میکنه میخواد برگرده خونه ولی خانم معلمش میبردش تو مدرسه جای کتش رو نشون میده. بعد میره شکلها رو میکشه بعد میره تو حیاط شیرینی و شربت میخوره کانگوروی آبی هم همونجا نشسته بعد نقاشی میکشن بعد میرن کتاب میخونن بعد لی لی مامانش میاد میرن خونه. لی لی کانگوروی آبی رو جا گذاشت ( اینا عین جمله های خود فاطمه ست که نوشتم. امتیاز هم خودش گفت ۵) 0 4 فاطمه بهمنی 1402/2/12 روستای من دوستای من محمدرضا محمدی آذر 4.0 2 من این کتاب رو خیلی دوست دارم. دوست مامانم برام کادو خرید و پست کرد اومد دم خونه مون. انقدر مامانم برام خونده که حفظ شدم شعراشو. من تو روستا زندگی میکنم و از این دوستا دارم. 0 2