یک داستان کوتاه که بیشتر از آنکه تلخ باشد، خستهکننده است.
داستایفسکی در «همیشه شوهر» به جای پرداختن به یک درام عاشقانه یا یک بحران اخلاقی جذاب، ما را وارد ذهن آدمهایی میکند که بین ترس، پشیمانی، حسادت و بیهدفی سرگرداناند.
شخصیت های که سرد و بی تعهد و خسته از زندگی و کسی که بعنوان همیشه شوهر ازش یاد میشه مردیه که همیشه دیر میفهمه و هیچ وقت تصمیم درستی نمیگیره!
در کل پایان بندی خیلی شکهکننده و جذابی هم نداشت