یادداشت‌های دختر ماه🌙 (1)

دختر ماه🌙

دختر ماه🌙

4 روز پیش

        کریستف که در کشور خود به درخت های پرشاخ و برگ موسیقی عادت داشت ابتدا از کنار آن گذشته و آن را ندیده بود .ولی اینک عطر نازک آن او را بر آن میداشت که برگردد؛ و کریستف با کمک اولیویه در میان خارها و برگهای مرده که نام موسیقی را به غصب بر خود می بست، هنر ظریف و ساده تنی چند آهنگ ساز را کشف می کرد .در میان جالیزهای سبزیکار و دود کارخانه های دموکراسی، در قلب دشت سندنی در بیشه کوچک تقدیس یافته فونها بی دغدغه می رقصیدند. کریستف نوای طنز آمیز آرام نیهایشان را می شنید که به هیچ چیز از آنچه تاکنون شنیده بود نمی مانست:

یک جوی کوچکم کفایت کرد

تا به لرزه درآرم گیاه بلند را

و سراسر چمن را

و بیدهای لطیف را

و جوی سرودخوان را نیز

یک نی کوچکم کفایت کرد

تا به سرود خواندن در آرم جنگل را ....
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0