یادداشت H.h,v
7 روز پیش
3.6
20
نمی دونم بقیه با من موافقن یا نه اما مینا واقعا سردرگم بود و گاها یک چیز درست یا غلط رو کاملا واقعیت خودش قرار میداد بدون اینکه ذره ای در موردش تحقیق کنه ، یک جور هایی متوهم بود ...گاها حتی فرق درست و غلط هم نمیدونست و بقیه رو چنان که باید درک نمیکرد و مادرش که همدردش بود هم بهش فرق خیال و واقعیت رو یاد نداده بود . مینا دنیای قشنگی داشت ولی از یک جایی به بعد داستان ان چنان جذابیتی نداشت و همش در مورد چیزای مودی و بی معنا فکر میکرد . قبول دارم تا حدی کوچیک بود و درکش میکنم که نخواد تو واقعیت زندگی کنه ولی تهش باید با یه تراپیست حرف میزد ، جدی میگم .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.