یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

خوش شانس تر از همه بودیم
        به دوستم الی گفته بودم چندتا کتاب حال خوب کن برام بیار. نمیدونم چه فکری کرده این دو سه تا کتاب رو برام آورده بود. همه برده داری و یهودی ستیزی.
#خوش_شانس_تر_از_همه_بودیم اثر #جورجیا_هانتر داستان واقعی یه خانواده یهودی لهستانیه که دچار جنگ جهانی میشن و بلاهایی که سر یهودی ها اومد.
از گتو و سیبری و قتل های دسته جمعی گرفته تا بی خبری و کندن گور برای زنده به گور شدن 
کتاب فصل های زیادی داره و هرکدوم از فصل ها مربوط به یکی از اعضای خانواده است و به تناوب داستان ها روایت میشن.
داستان هر فصل در نقطه اوج تموم میشه و اطناب نداره و ادامه داستان هر نفر رو چند فصل جلوتر ادامه میدیم. البته گاهی فصل ها بین اعضای خانواده مشترکه.
این کتاب لابلای داستانها اطلاعات خوبی درباره جنگ جهانی ارائه میده و تصویر خوبی از گتوها.
نکته جالب اینجاست که پای برخی از اعضای خانواده به ایران هم میرسه  که اینجا با مهمان نوازی ایرانی ها روبرو میشن. پسر بزرگ خانواده به همراه همسر و فرزند نوزادش تو ایران جون دوباره میگیرن.
احتمالا از ورود سربازان گرسنه و بیمار لهستانی به ایران شنیدید. عده ای میمیرن و عده ای با کمک خانواده های ایرانی سرپا میشن. 
پ.ن من یه کم عجیبم. مثلا اونجایی که میلا برای خودش و دختر خردسالش به دستور اکراینی ها قبر میکنه گریه ام نمیگیره ولی با نامه گنک به خانواده قلبم میلرزه و اشک میریزم.
پ.ن 2 خود لهستانی ها شاید بیش از آلمانها به یهودی های هموطن شون ظلم کردن. با پشت چشم نازک کردن و رو برگردوندن از اونها. ( جایی که دوباره اشک تو چشمهام جمع شد) یا اشغال خونه هاشون بعد از جنگ
پ.ن3 طبق دیالوگ یه فیلم بین مسلمونها و مسیحی ها یه خط باریکه، اما در واقع خط بین مسلمان و یهودی باریک تره. ما اشتراکات بیشتری با یهودی ها داریم.
پ.ن4 یهودی ها انتقامشون رو به جای مسیحی ها، همونهایی که از اروپا بیرونشون کردن از مسلمونها گرفتن. چرا واقعا؟
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.